نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 عضو هیات علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری
2 استاد دانشگاه پیام نور
3 دانشیار دانشگاه پیام نور
چکیده
با هدف برازش الگوی سالم زیستی خود تجزیهناپذیر در دانشجویان ایرانی، یک طرح پژوهی توصیفی زمینهیابی و همبستگی به اجرا درآمد. یک گروه نمونه شامل 582 نفر زن و مرد از میان دانشجویان دانشگاههای تهران با روش نمونهگیری چندمرحلهای انتخاب شدند. میانگین سنی مشارکتکنندهها 25 سال بود. تحلیل عامل تأییدی در مورد دادهها نشان داد الگوی سالم زیستی خود تجزیهناپذیر با گروه هدف انطباق و برازش دارد. بررسی نمرههای میانگین نیز نشان داد در اکثر عاملها و خرده مقیاسها رابطه مثبت و معنیدار وجود دارد. بررسی اثر جنسیت بر سالم زیستی نیز نشان داد تفاوت جنس در سالم زیستی فقط در خود ذاتی معنیدار است و در سایر عاملها معنیدار نیست. در بررسی رابطه متغیرهای جنسیت، شغل و تأهل نیز مشخص شد تفاوتها در میان جنس فقط در هر دو سازه معنیدار، اما در وضعیت تأهل فقط در سالم زیستی و در متغیر شغل در هیچکدام معنیدار نبود. نتیجهای که میتوان از این پژوهش بهدست آورد این است که الگوی سالم زیستی خود تجزیهناپذیر بهمثابه الگویی تکاملی در جامعه دانشجویان ایرانی قابلمطالعه و پژوهش است؛ امید است این پژوهش راهی برای استفاده از این الگو در کنار الگوهای بومی و اسلامی و همچنین تلفیق مناسب آنها بگشاید.
کلیدواژهها
میرز، سوئینی و ویتمر (2000) سالمزیستی را از منظر مشاورهای اینگونه تعریف میکنند: «روش زندگی جهتیافته به سلامتی و بهزیستی مطلوب است که در آن جسم، ذهن و روح یکپارچه میشود تا فرد زندگی را در حالتی انسانی و در جامعهای طبیعی، بهطور کاملتر زندگی کند. بهطور آرمانی، سالمزیستی حالت مطلوب سلامتی و بهزیستی است که هر فردی قادر به دستیابی به آن است. افزونبراین، سازة سالمزیستی «بازده و نتیجه» و یک «فرایند» است. به این دلیل که سالمزیستی هدفی برای دستیابی و راهی است که در آن افراد بهطور روزمره زندگی میکنند». بهعبارتی، سالمزیستی به کنشوری مطلوب فرد در جامعه اشاره دارد.«حالتی از بودن است که در آن تواناییهای بالقوه برای زندگی، کار و سهیم شدن در جامعه از راه انتخاب شخصی مثبت در سطح مطلوب و یکپارچه از ابعاد سالمزیستی علمی، اجتماعی، هیجانی، معنوی، شغلی، جسمی توسعه مییابد». (کوربین، لیندسی، ولک و آر. کوربین،[1] 2002؛ هتلر، 2002). همچنین «مفهومی از سلامتی مطلوب است که بر یکپارچگی بدن، ذهن، محیط، برای به حداکثر رساندن کنش فردی تأکید میکند». (اندرسون، کیث، نواک و الیوت،[2] 2002).
با اینکه توافقهایی در مورد ماهیت سازة سالمزیستی وجود دارد، پیشرفتهای جدید نیاز به تعریفی جامع از آن را بیشتر کرده است. سازمان بهداشت جهانی (1998)، با اهمیتی که به زندگی سالم میدهد، سالمزیستی را «بهزیستی جسمی، ذهنی، اجتماعی، معنوی، نه صرفاً فقدان بیماری» تعریف میکند؛ هرچند سلامتی مطلوب را نیز تعریف میکند و آن را حالتی از جنبش زندگی سالم تجددگرا میداند که هدفش به حداکثر رساندن تواناییهای بالقوة انسانی و توانمندسازی فردی است. باوجوداین، بهرغم توجه معنادار به سازة سالمزیستی در ادبیات پژوهشی، بهطور تعجببرانگیزی توافق کمی دربارة تعریف این سازه وجود دارد (گوس، 2011). بههمینعلت، باوجود تعریفهای متعدد نویسندگان و پژوهشگران، تعریف و مفهومسازی آن همچنان ادامه دارد؛ زیرا در بسیاری از موارد احتمالاً به زمینههای فرهنگی و بومی مرتبط است.
اختلافنظرها در تعریف سازة سالمزیستی به جهتگیریهای جدید حوزة روانشناسی، برجسته شدن نقش مشاوران و ظهور ابزار سنجش سالمزیستی نیز مرتبط شده است. اخیراً سازة سالمزیستی را ــکه با پیشرفت جنبش روانشناسی مثبت (سلیگمن، چیکسنتمیهالی،[3] 2000؛ سلیگمن، استین، پارک، پترسون،[4] 2005) اهمیت دوچندانی یافته استــ در برابر بهزیستی قرار دادهاند. برخی اظهار کردهاند که مشاوران در کمک به افراد، برای دستیابی به بالاترین سطح زندگی سالم، وضعیتی منحصربهفرد دارند؛ زیرا سالمزیستی سابقة قابلاستنادی در مشاوره پیدا کرده است (میرز، سوئینی، 2004). میرز (1992) سالمزیستی را الگوی اصلی مشاوره درنظر میگیرد. افزونبراین، نظریهها و الگوهای بسیاری دربارة سالمزیستی (آدامز، بزنر و اشتاینبارت، 1997؛ گرینبرگ، 1985؛ هتلر، 1980؛ لافرتی، 1979) و ابزارهای سنجش سالمزیستی گوناگونی نظیر نیمرخ زندگی کمال مطلوب (رنجر[5] و همکاران، 2000) و برآورد ادراکی زندگی سالم (آدامز و همکاران، 1997) ارائه شده است.
افزونبر موارد گفتهشده، که به ناهمسازی در تعریف سالمزیستی میانجامد، باید به ظهور الگوهای متعدد سالمزیستی در ادبیات مشاوره نیز اشاره کرد. برای مثال الگوی حلقوی سالمزیستی[6] (میرز، سوئینی، ویتمر، 2000؛ سوئینی و ویتمر، 1991؛ ویتمر و سوئینی، 1992) و الگوی توسعهیافتة خود تجزیهناپذیر[7] (میرز و سوئینی، 2005) و الگوی آموزشمحور شش وجهی هتلر[8] (1980) به تکامل تعریف سالمزیستی کمک کرده است. الگوی حلقوی مشاورهمحور، از الگوهای نظری است که از مرور بررسیهای بین حوزهای بهدست آمده است. این الگو با سلامت عمومی (با جنبة بهداشتی)، کیفیت زندگی، بهزیستی و با طول عمر همبسته است. این مفهومسازی، که با استفاده از نظریة روانشناسی فردی آدلر انجام شده است، میان مؤلفههای سازة سالمزیستی رابطه برقرار میکند.
در توسعة مفهوم سالمزیستی، پژوهشها نیز نقش اساسی ایفا کردهاند. گرچه پژوهشها در راستای کوششها برای بهبود سالمزیستی نیز قرار دارند. برای مثال، پژوهش دربارة زندگی سالم، همچنین بهزیستی روانشناختی دانشجویان نشاندهندة وجود رابطهای معنادار میان رعایت یک الگوی بهزیستی کلنگر با بهزیستی روانشناختی است (هرمون و هازلر،[9] 1999). همچنین اندازهگیریهای سالمزیستی کلی، همبستگی مثبتی با اطمینان به خود و بهبود فرایند تحول هویت در دانشجویان ایجاد میکند (مورای و میلر،[10] 2001)؛ افزونبراین، فورد[11] (2015) نشان میدهد که بافت محیط تحصیلی، محیطهای متمرکز بر دانشفزایی و آموزش رفتارهای سازگار با سالمزیستی، دانشجویان را به تصمیمهای مرتبط با سلامتی تشویق میکند. باوجوداین، چنانکه گوس (2011) نشان میدهد برای اینکه دانشجویان به سالمزیستی اقبال نشان دهند، تحریک احساس مثبت، پرورش نگرش مثبت و حمایت اجتماعی لازم است. در همین راستا پژوهشهای گسترده در قلمرو زندگی سالم پیشرفتهای بسیاری کردهاند، دادههای تجربی باارزشی را تدارک دیدهاند و توانستهاند مفهومسازیهای پیچیده و متنوعی از این سازه ارائه کنند.
بهطور کلی، در زمینة سالمزیستی دو جهتگیری پژوهشی قابلمشاهده است: روند نخست، به تعریف و مفهومسازی سازه میپردازد، در نتیجه الگوهای مهمی حاصل شده است (میرز، ویتمر و سوئینی، 2005؛ تمدنی، 1395؛ کمری، 1395). نگاهی ابعادی به سالمزیستی، پژوهشگران را به توضیح دستکم شش بعد بزرگ و تعداد متغیری ابعاد هدایت کرده است. پژوهشگران الگوهایی نظری را گاهی تجربیدرنظر گرفتهاند. درواقع، روند مفهومسازی سالمزیستی همچنان ادامه یافته استو بستهبه شرایط یا موقعیتهای محیطی و فرهنگی، ابعاد یا الگوهای نظری جدیدی قابل ارائه است. روند دوم بر آموزش بهمنظور بهبود سالمزیستی متمرکز است. پژوهشگران میکوشند تا روشهایی کارآمد و مؤثر در آموزش سالمزیستی بیابند. این دو روند مبنای بسیاری از پژوهشها قرار گرفته و راهی بیپایان برای مطالعة سالمزیستی گشوده است.
«سالمزیستی حلقوی» الگویی بود که نخستین بارمربیان سلامت ازجمله سوئینی و ویتمر، در سال 1991، با هدف جایگزینی مناسب برای مفهوم سلامت کلگرا توصیف کردند (میرز و همکاران، 2000). تجدید نظر الگوی سالمزیستی به شکل حلقوی (شکل 1) در پاسخ به پژوهشها و نظریهها را میرز، ویتمر و سوئینی (1998) ارائه کردند.
|
پنج تکلیف زندگی، باورها و ارزشهای شخصی را همراه با معنویت، بهعنوان خصوصیت محوری این الگو، نشان میدهد، که بهعنوان «نوعی آگاهی از وجود نیرویی است که از جنبه جنبة مادی زندگی فراتر رفته است و معنای عمیقی از کلیت یا اتصال به جهان هستی» ارائه میدهد (میرز و همکاران، 2000). نقش محوری معنویت شبیه الگوی مکعبی است.
الگوی اصلی شامل یک «تکلیف زندگی» با عنوان «خودنظمجویی» است، هرچند پس از تعدیل، با نام «خودفرمانی» تعریف شد. الگو شامل هفت تا دوازده مؤلفه است. تکلیف زندگی خودفرمانی شامل راهبردهایی است که زندگی روزانة فرد را تنظیم و منظم و جهتدار میکند. همچنین، او را به پیگیری هدفهای بلندمدت سوق میدهد (میرز و همکاران، 2000)؛ بنابراین، ممکن است خودنظمجویی نیز درنظر گرفته شود اما اکنون با همان نام خودفرمان پذیرفته شده است. چنانکه شکل نشان میدهد، معنویت در محور الگو قرار دارد. ازنظر تصویری، الگو چهبسا بهصورت یک استعاره درنظر گرفته شود؛ بهعبارتی، حلقهها با بازنمایی جنبههایی از «خود»، ارتباط میان محور درون و دنیای بیرون را شکل میدهد. لایههای بیرونی زمینهها یا اجتماعاتی را نشان میدهد که فرد با آن در تعامل است.
چنانکه اشاره شد، معنویت در مرکز این حلقه قرار گرفته و مهمترین ویژگی بهزیستی یا سالمزیستی است. اطراف مرکز مجموعهای از دوازده میله یا استوانه تعبیه شده است که هرکدام یک تکلیف زندگی با مسئولیت شخصی، خودفرمان یا خودنظمجویی را بازنمایی میکنند. این دوازده تکلیف مبتنی بر خودنظمجویی عبارتاند از: حس ارزشمندی؛ حس مهارگری؛ باورهای واقعگرایانه؛ پاسخدهی و مدیریت هیجان؛ محرکهای هوشی، حل مسئله و خلاقیت؛ حس شوخطبعی؛ ورزش؛ تغذیه؛ مراقبت از خود؛ مدیریت هیجان؛ هویت جنسی؛ و هویت فرهنگی. این میلهها به تنظیم یا هدایت خود در انجام تکالیف زندگی ازجمله کار و تفریح، دوستی و عشق کمک میکنند. در تصویر این وضعیت بهصورت یک حلقة احاطهکنندة این تکالیف تصویر شده است که از همة میلههای خودفرمانگری تأثیر میپذیرد و بر آنها تأثیر میگذارد. الگوی حلقوی سالمزیستی الگویی بومشناختی است. در این الگو، تکالیف زندگی بهطور پویایی با چندین نیروی زندگی ازجمله خانواده، جامعه، دین، تعلیم و تربیت، حکومت، رسانه، تجارت و صنعت تعامل دارد. نیروها و تکالیف زندگی، نیز با رویدادهای مثبت و منفی جهانی و طبیعی (ازجمله سیل و قحطی) و انسانی (ازجمله جنگ) در تعاملاند. توجه این الگو بر عوامل بافتی، با تأکید آدلر بر نگرانیهایی در مورد محیط بهعنوان یک مؤلفه از علاقة اجتماعی (ازجمله نگرانی در مورد خیر عمومی) سازگار است.
در یک شخص سالم، همة تکالیف زندگی برای سالمزیستی یا وارد آمدن صدمه و آسیب به فرد، در تعامل و متصل به هم است. به بیان دیگر، تغییر در یک حوزه از «سالمزیستی»، بهصورت مثبت یا منفی، بر حوزة دیگر تأثیر میگذارد. کنشوری سالم نیز در طول یک پیوستار تحولی روی میدهد، رفتارهای سالم در یک مقطع از زندگی بر تحول و کنشوری متعاقب آن تأثیر میگذارد. افزونبراین، تفاوتهای فردی و فرهنگی نقش مهم دارند (میرز و سوئینی، 2005). استفاده از الگوی حلقوی و ارزیابی سالمزیستی سبک زندگی طی یک دهه به تحول دادههای تجربی فراوانی منجر شده که با استفاده از الگوی معادلات ساختاری تحلیل شده است (هاتی و همکاران، 2004). نتیجه تحلیل عامل اکتشافی، سپس تأییدی بر تعریفی روشن از الگوی ساختاری (الگویی جدید مبتنی بر شواهدی از «سالمزیستی») موسوم به خود غیرقابلتقسیم منتهی شد.
میرز و سوئینی (2004) الگوی «خود غیرقابلتقسیم» سالمزیستی را پس از بررسی ساختار عاملی دادههای بهدستآمده از ارزیابی سالمزیستی سبک زندگی توسعه دادند. الگوی جدید رابطة میان عوامل الگوی اصلی را انعکاس میدهد (میرز و همکاران، 2000). الگوی خود تجزیهناپذیر شامل یک عامل مرتبة بالای برجسته است که از پنج عامل مرتبة دوم شامل «خود ذاتی»، «خود اجتماعی»، «خود خلاق»، «خود جسمی» و «خود مقابلهای» ساخته شده است (هاتی و همکاران، 2004). عوامل هفدهگانه مرتبة سوم با تکالیف زندگی و خردهتکالیف خودفرمانی مطابقت دارد که در الگوی حلقوی سالمزیستی وجود دارد. این هفده خردهعامل، عامل مرتبة دوم را میسازند. الگویی با تعدادی از متغیرهای زمینهای بازنمایی میشود که نویسندهها از ادبیات استخراج کردهاند. این متغیرها ماهیت تقابلی سالمزیستی با محیط پیرامون را نشان میدهند و عبارتاند از: بافت محلی، سازمانی، نهادی، جهانی و طول زندگی (هاتی، میرز و سوئینی، 2004).
در این الگو، سازگار با اصول آدلر، خود بهعنوان هستة مرکزی، با یک عامل در مرتبة بالاتر موسوم به «سالمزیستی بازنمایی شده است. اطراف این هسته پنج عامل مرتبة دوم یعنی «خود ذاتی»، «خود اجتماعی»، «خود خلاق»، «خود جسمی» و «خود مقابلهای» قرار دارد. در شکل2. الگوی خود تجزیهناپذیرـ «ارزیابی سالمزیستی سبکزندگی»[12] نشان داده میشود.
بافت و زمینه: محلی (امنیت) خانواده همسایهها جامعه نهادها (سیاست و قانون) تعلیم و تربیت دین، حکومت، تجارت و صنعت جهانی (رویدادهای جهانی) سیاسی فرهنگی |
رویدادهای جهانی محیط رسانه جامعه طول زندگی (طول عمر) ابدیت مثبتنگری هدفمندی |
حلقههای دایره خود تجزیهناپذیر: مقابله خلاقیت جسمی اجتماعی ذاتی
|
|
|||
|
اگرچه یکی از نتایج تحلیل عامل این بوده که ساختار احاطهکنندة مفروض در الگوی حلقوی سالمزیستی وجود ندارد، هریک از هفده مؤلفة اصلی «سالمزیستی» در نقش عاملهای متمایز مرتبة سوم تأیید شدهاند. در الگوی «خود تجزیهناپذیرـارزیابی سالمزیستی سبک زندگی» این عاملها در درون پنج عامل مرتبة دوم احاطه شدهاند. متغیرهای بافتی بخشی مهم از این الگو هستند و شامل متغیرهای محلی، نهادی، جهانی و طول زندگی میشوند. دایرههای خاکستری در الگوی خود غیرقابلتقسیم، خود خلاق، خود مقابلهگر، خود اجتماعی، خود ذاتی (اصیل) و خود جسمی را بازنمایی میکنند. این پنج عامل، خود کلی یا خود تجزیهناپذیر را میسازند. هرکدام از خودها، خردهعاملهایی اضافی را دربرمیگیرند که در «سالمزیستی» کلی سهم دارند.
خود خلاقه، ترکیبی از اسنادهایی است که هر شخصی برای بهدستآوردن جایگاهی منحصربهفرد در میان دیگران در تعاملهای اجتماعی شکل میدهد. برای این عامل پنج مؤلفه وجود دارد: تفکر، هیجانها، مهارگری، کار و شوخطبعی مثبت. این عامل، هیجانها و نیز بدن را تحت تأثیر قرار میدهد. بههمینترتیب، تجربههای هیجانی بر پاسخهای شناختی تأثیر میگذارد. خود مهارگر به این موضوع اشاره دارد که شخص چقدر میتواند بر رویدادهای زندگی تأثیر بگذارد و آن را تغییر دهد. انتظارات مثبت بر هیجانها، رفتار، پیامدهای مورد انتظار و شوخطبعی مثبت تأثیر میگذارند و تأثیر فراگیری نیز بر کنشوری بدنی یا ذهنی دارند. تقویت توانایی تفکر درست، دریافت صحیح و پاسخ مناسب میتوانند تنیدگی را کاهش دهند و شوخطبعی را افزایش دهند. اگر کسی از ته دل بخندد، بهطور مثبتی بر سیستم ایمنی او تأثیر میگذارد. بههمینترتیب، کار عنصری اساسی است که میتواند از ظرفیت زندگی شخص برای یک زندگی کامل بکاهد یا آن را بهبود ببخشد.
برای خود مقابلهای، چهار مؤلفة باورهای واقعگرایانه، مدیریت تنیدگی، خودارزشمندی و تفریح وجود دارد. منبع بسیاری از ناکامیها یا ناامیدیهای زندگی باورهای غیرمنطقی است. حتی کسانی که عقاید تخیلی نظیر «من همیشه باید به دیگران لذت برسانم» دارند، میتوانند با الزامهای زندگی با موفقیت مقابله کنند، به شرط اینکه شخص یاد بگیرد تنیدگی اجتنابپذیری، که در نتیجة این باورها تجربه میکند، مدیریت کند. بههمینترتیب، خودارزشمندی چهبسا از راه مقابلة مؤثر با چالشهای زندگی بهبود یابد. همانند خودکارآمدی،[13] خودارزشمندی نیز در نتیجة تجربههای موفق افزایش مییابد. نهایتاً، تفریح برای سالمزیستی، تداوم تحول و رشد ضروری است. یادگیری جذب شدن کامل در فعالیتی که زمان را از زندگی حذف میکند، نهتنها به مقابله با چالشهای زندگی کمک میکند بلکه به فراروندگی نیز منتهی میشود. این احساس، جاری و روان شدن[14] در زندگی نامیده میشود. تفریح مسیری را باز میکند که موجب رشد خلاقیت و معنویت میشود؛ بنابراین، خود مقابلهای، ترکیبی از عناصری است که پاسخ به رویدادهای زندگی را تنظیم میکند و وسیلهای برای فرارفتن از تأثیر منفی رویدادهای زندگی میشود.
خود اجتماعی، دو مؤلفه دارد: دوستی ـ عشق که بر یک پیوستار قرار دارند. در نتیجه، در عمل تمایز روشنی با هم ندارند. صمیمیت جنسی گاهی یک علامت تمایز میان عشق ـ دوستی در نظر گرفته میشود. دوستی میتواند روابط صمیمانه را درکیفیت و طول زندگی افزایش دهد. انزوا و تنهایی، بیگانگی یا جدایی بهطور کلی با همة شرایط ضعف در سلامتی پیونده داشته، شخص را مستعد مرگ زودرس میکنند. درمقابل، حمایت اجتماعی قویترین پیشبینیکنندة سلامت روانی در طول زندگی است. نقطة اتکا این حمایت، خانواده است که همراه با اعضای فامیل سالم، مؤثرترین منبع سالمزیستی فرد میشود.
خود ذاتی ترکیبی از چهار مؤلفه است: معنویت، مراقبت، هویت جنسی، هویت فرهنگی. معنویت و مفهومی فراگیر است که شامل دینداری نیز میشود اما محدود به دینداری نیست. معنویت منافع مثبتی برای طول عمر و کیفیت زندگی دارد. معنویت حس وجودی از معناداری، هدفمندی و امیدواری در زندگی ایجاد میکند. هویت جنسی و فرهنگی تحت تأثیر نوع نگاه به تجربة زندگی شخصی یا نوع تجربههای با دیگران قرار دارد. این هویتها فرایند معنایابی را در رابطه با زندگی، خود یا دیگران تحت تأثیر قرار میدهند. خود مراقبتی، شامل تلاشهای مثبت برای زندگی خوب طولانی است. برخلاف آن، بیدقتی در مراقبت از خود، اجتناب از عادتهای بهبودبخش سلامتی و نادیدهگرفتن کلی بهزیستی بهطور بالقوه علامتی از یأساند و ازدستدادن حس معنا یا هدفمندی در زندگی را انعکاس میدهند.
خود جسمانی، شامل دو عنصر ورزش و تغذیه است. برای تفکیک این عامل از سایر مؤلفههای بهزیستی کلی، بیشازحد پافشاری شده است. پژوهشهای متعددی برای توجه به اهمیت ورزش یا تغذیه درحال انجام است؛ و پژوهشگران بهدنبال این موضوع هستند تا ثابت کنند نیازهای جسمی در طول زندگی تغییر میکنند. بی هیچ تعجبی، دادههای اولیه حاکی از این است که «بازماندگان» (افرادی که زندگی طولانی دارند) توجه خاصی به ورزش، تغذیه یا رژیم غذایی کردهاند.
اهمیت بافت یا سامانه برای درک رفتار انسان کاملاً پذیرفته شده است. انسان در تنهایی زندگی نمیکند بلکه بهوسیلة خانواده، همسایهها و کار با دیگران در ارتباط است. درک کامل یک شخص، بدون درنظرگرفتن عوامل محیطی ممکن نیست. همانطورکه در مورد عاملهای دیگر سالمزیستی نیز صادق است، بافت میتواند سالمزیستی را بهتر یا بدتر کند. افزونبراین، انسان از یکسو از بافت تأثیر میپذیرد و ازسویدیگر بر دنیای اطرافش تأثیر میگذارد. در الگوی حلقوی سالمزیستی چهار نوع بافت ارائه شده است: محلی، نهادی، جهانی و طول زندگی.
بافت محلی شامل سیستمهایی است که شخص در اکثر اوقات در آن زندگی میکند و خانواده، همسایهها و در شرایطی کل جامعه را دربرمیگیرد. امنیت، مسئلة محوری این بافت است. بافتهای نهادی شامل آموزش، دین، حکومت، صنعت، تجارت و رسانههاست. این نهادها مستقیم یا غیرمستقیم بر زندگی انسان تأثیر میگذارند. این نفوذ اغلب قدرتمند و جذب آن دشوار است، هرچند ممکن است اثر آن مثبت یا منفی باشد. اثر سیاست و قانون بر سالمزیستی در مرکز بافت قرار دارد. بافت جهانی، ازجمله رویدادهای سیاسی، فرهنگی، جهانی و محیط بهوسیلة رسانهها، بهویژه تلویزیون یا اینترنت، بهطور روزافزونی شخصی میشود. تأثیر رویدادهای جهانی بر سالمزیستی نقطة کانونی این بافت است.
طول زندگی،[15] بهمنزلة بافت نهایی، پاسخدهی به تغییرات زندگی در طول زمان را بازنمایی میکند. سازة «سالمزیستی» تأثیر حاد و مزمن رفتارهای سبک زندگی یا انتخابهای سراسر زندگی را دربرمیگیرد. انتخابهای سالم اوایل زندگی تأثیری تجمعی مثبت در سراسر زندگی خواهد داشت. همچنین، انتخابهای سبک زندگی ناسالم تأثیری منفی دارند که با افزایش سن تشدید میشوند. حرکت پایدار مثبت هدفمند است که میتواند به سالمزیستی در سطح بالایی برسد (میرز و سوئینی، 2004).
الگوی «حلقوی سالمزیستی و خود تجزیهناپذیر» با استفاده از ابزار سنجش مداد کاغذی قابل اندازهگیری شده است. از ارزیابی سالمزیستی سبک زندگی (میرز، ویتمر و سوئینی، a1996، b1996) و سیاهة پنج عاملی سالمزیستی سبک زندگی (میرز و سوئینی، 2004) بهطور وسیعی در پژوهشهایی دربارة سالمزیستی و کارهای بالینی استفاده شده است. پژوهشهای میرز و سوئینی (2005؛ 2008) و سایر بررسیهای انجامشده دربارة جوامع مختلف، همبستههای سالمزیستی را پوشش میدهند. سیاهة پنج عاملی سالمزیستی و ارزیابی سالمزیستی سبک زندگی در بسیاری از بررسیها بهطور ابتدایی، به بهمنزلة نتیجة اندازهگیری یا متغیرهای وابسته، بهکار گرفته شدهاند و از آنها باهدف بررسی سالمزیستی در رابطه با سازههای روانشناختی و شاخصهای جمعیتی مختلف استفاده شده است. افزونبراین، از این ابزارها برای ارزیابی برنامه و اندازهگیریهای پیش و پس از مداخلات مشاورهای دانشآموزان ابتدایی، دانشجویان و بزرگسالان استفاده شده است. میرز و سوئینی (2005) بیش از سی رسالة دکتری، حتی بررسیهای مستقلتری از سالمزیستی را با استفاده از الگوهای حلقوی و خود تجزیهناپذیر فهرست کردهاند.
روش
این پژوهش به رواسازی الگوی سالمزیستی خود تجزیهناپذیر میپردازد و بهلحاظ نوع تحقیق کاربردی است. همچنین، ازنظر راهبرد، قیاسی است؛ زیرا با استفاده از رویکرد نظری موضوع را توصیف و تببین نظری میکند. افزونبراین، ماهیت تحقیق توصیفی و از نوع مطالعات همبستگی است؛ بنابراین، پژوهشی توصیفی کمی، بهعبارتی یک طرح همبستگی میدانی است.
جامعة آماری پژوهش حاضر را کلیة دانشجویان دانشگاههای تهران در سال تحصیلی 1396- 1395 اعماز دولتی و آزاد تشکیل میدهند. از این جامعه، یک گروه نمونة غیرتصادفی با حجم 700 نفر به روش نمونهبرداری چند مرحلهای [n2] انتخاب شد. نمونة نهایی پس از جمعآوری پرسشنامهها بهدلیل پاسخ ندادن به برخی پرسشنامهها و یا مخدوش بودن تعدادی از آنها، که عملیات آماری بر روی آن انجام شد، 588 نفر با میانگین سنی 82/25 و انحراف استاندارد 4/8 بودند. خلاصة ویژگیهای آماری گروه نمونه در جدول1و شکل 3 نشان داده شده است:
جدول 1. ویژگیهای جمعیتشناختی گروه نمونه
گروهها |
تعداد |
درصد |
||
جنس |
زن مرد |
353 235 |
60% 40% |
|
تأهل |
مجرد متأهل
|
398 188 |
68% 32% |
|
شغل |
شاغل بیکار |
268 320 |
%6/45 %4/54 |
|
کل |
389 |
100% |
||
از سیاهة پنج عاملی سالمزیستی برای اندازهگیری سالمزیستی دانشجویان استفاده شد. اکثر اندازهگیریهای سالمزیستی مبتنی بر نظریة سالمزیستی است. سیاهة ارزیابی سالمزیستی سبک زندگی مبتنی بر الگوی حلقوی سالمزیستی، نخستین ابزار قابلاعتماد برای استفاده در مشاوره و نظریة روانشناختی بود (میرز، سوئینی و ویتمر، 1996) و 17 سازة سالمزیستی را معرفی میکرد. تجدید نظر اخیر سالمزیستی سبک زندگی نشان داد که 17 سازه در پنج عامل مرتبة دوم (خود مقابله، خود خلاقه، خود ذاتی، خود جسمی، خود اجتماعی) و یک عامل مرتبة بالاتر (سالمزیستی) سازمان مییابد (میرز و همکاران، 2004). این سازة جدید به الگوی دیگری به نام الگوی خود تجزیهناپذیر منتهی شد (میرز و سوئینی، 2004). مؤلفههای الگوی خود تجزیهناپذیر، سالمزیستی، پنج عامل مرتبة دوم و 17 عامل مرتبة سوم، با استفاده از سیاهة پنج عاملی سالمزیستی اندازهگیری میشود (میرز و سوئینی، 1999).
سیاهة پنج عاملی سالمزیستی ابزاری است با 92 گویه [گاهی برخی گویههایی به آن اضافه میکنند] که سالمزیستی را براساس الگوی خود تجزیهناپدیر میسنجد. مشارکتکنندهها به گویهها در مقیاس چهار درجهای لیکرت 1 = قویاً موافقم؛ 4= قویاً مخالفم پاسخ میدهند. گروهی از دانشجویان از هر دو جنس (1567N=) هنجاریابی را تأمین کردند (میرز و موبلی، 2004). 73 گویه نمرههای عامل را تعیین میکند. 18 گویة دیگر متغیرهای بافتی را اندازهگیری میکند و برای هدفهای روانسنجی و توسعة ابزار بیشتر استفاده شده است. نمرة هر عامل از تعیین متوسط نمرههای گویهها برای هر عامل استخراج و سپس در 25 ضرب میشود (میرز و همکاران، 2004). نمرههای عاملهای مرتبة دوم شامل نمرههای هر گویه در عاملهای مرتبة سوم است که عامل مرتبة دوم را تعریف میکند. نمرههای مرتبة دوم با متوسط نمرههای گویة مرتبط با آن عامل تعیین میشود، سپس در 25 ضرب میشود. جاگذاری این نمرهها روی طیف عددی از 25 تا 100 است (میرز و همکاران، 2004). نمرة سالمزیستی مرتبة بالا با نمرههای عاملهای مرتبة دوم نشان داده میشود (میرز و همکاران، 2004).
همة عاملهای مرتبة دوم در سالمزیستی دخالت دارند، چنانکه مستندسازی با تحلیل عامل تأییدی منجر به برازش قابلپذیرش برای مدل شد، با خطای میانگین 2533df=،8261X2=)042/0 (هاتی و همکاران، 2004). همبستگی بین مقیاسها، از 24/0 تا 81/0 حمایت بیشتر از هر مقیاس را فراهم کرده است که منحصراً در سالمزیستی کل سهم دارد. در چندین بررسی، تخمین اعتبار بهطور سازگاری نمرة بالایی به دست آورده است. با ضریب آلفا از 91/0 تا 94/0 برای پنج عامل مرتبة دوم و بالاتر از 94/0 برای سالمزیستی کل در نمونة دانشجویان بوده است (میرز و موبلی، 2004). در پژوهش حاضر اعتبار پرسشنامه با ضریب آلفا کل 92/0 و برای پنج عامل از 68/0 تا 75/0 قرار داشت.
یافتهها
نتایج محاسبههای تحلیل عاملی تأییدی عوامل پنجگانة سالمزیستی در جدول 1.2و نمودارهای مسیر آنها در شکل پیوست آمده است. مشخصههای محاسبهشده شامل شاخصهای برازندگی مدل با دادههای مشاهده شده است که با هفت معیار ارزیابی شده است. این معیارها عبارتاند از:
1) مجذور کای6 2χ؛ 2) نسبت مجذورکای به درجه آزادی؛ 3) شاخص خوبی برازندگی7 (GFI)؛ 4) شاخص برازندگی تطبیقی8 (CFI)؛ 5) شاخص برازندگی نرمشده9 (NFI)؛ 6) ریشة دوم واریانس خطای تقریب10 (RMSEA)؛ 7) مقایسة شاخص روایی متقاطع موردانتظار11 (ECVI) با مقدار این شاخص برای مدل اشباع شده12.
جدول2. شاخصهای برازندگی چهار مدل تحلیل عاملی تأییدی سالمزیستی در گروه نمونه
χ2 |
df |
P |
χ2/df |
CFI |
GFI |
NFI |
RMSEA |
ECVI |
ECVI(اشباعشده) |
15/545 |
99 |
000/0 |
94/1 |
95/0 |
90/0 |
94/0 |
04/0 |
05/1 |
19/1 |
|
چنانکه در جدول مشاهده میشود شاخصهای برازش نسبتاً خوب است. هرچند مقادیر مجذور کای از لحاظ آماری معنادار است اما شاخص مجذور کای به درجة آزادی کمتر از دو و مطابق با ملاکهای قابلقبول بایرن[16] (1989) و بنتلر[17] (1990) است.
شاخصهای GFI، CFI و NFI نیز بسیار قابلملاحظه و نشاندهندة برازش مناسب دادههاست. ریشة دوم واریانس خطای تقریب (RMSEA) نیز کمتر از 05/0 است و ازاینرو برپایة ملاکهای معتبر (براون و کادک،[18] 1993) میتوان نتیجه گرفت درجة تقریب مدل در جامعه مناسب است. شاخص روایی متقاطع موردانتظار (ECVI) نیز کمتر از 0 مقدار این شاخص برای مدل اشباعشده و مطابق با ملاکی است که جورسکاگ و سوربون[19] (2003) ارائه کردهاند.
با این بررسی استفاده از پرسشنامة استاندارد آزمون سالمزیستی با تحلیل عامل تأییدی قابلقبول بود و استفاده از آن برای این پژوهش قابلاعتماد است. افزونبراین، پرسشنامة آزمون سالمزیستی در حکم ابزاری معتبر برای سایر پژوهشها قابلاستفاده است. به بیان دیگر، الگوی سالمزیستی مبتنی بر پرسشنامة پنج عاملی سالمزیستی با جامعة هدف این پژوهش بهخوبی برازش دارد. در نتیجه، این فرضیة تحقیق مورد تأیید قرار گرفت.
درنهایت، برای پاسخ به این پرسش که آیا نمرههای سالمزیستی ازنظر جنس، وضعیت تأهل و شغل تفاوت وجود دارد، از مدل تحلیل واریانس چندمتغیری MANOVA استفاده شد. نخست مشخص شد که برپایة آزمون همگونی واریانسهای خطای دو گروه همگون است. سپس برپایة سه متغیر (مستقل) دادهها مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از اجرای روش تحلیل واریانس چندمتغیری برای متغیرهای پژوهش به قرار زیر است:
جدول4. خلاصة تعیین اثر جنس بر روی سالمزیستی |
||||||
متغیرها |
زن |
مرد |
||||
M |
SD |
M |
SD |
F |
α |
|
خود ذاتی |
64/68 |
96/10 |
71/66 |
91/10 |
42/4 |
03/0 |
خود اجتماعی |
31/73 |
14/14 |
60/69 |
82/12 |
49/10 |
001/0 |
خود جسمانی |
62/66 |
13/10 |
90/65 |
66/10 |
67/0 |
42/0 |
خود مقابلهای |
92/65 |
39/8 |
19/65 |
83/8 |
02/1 |
31/0 |
خود خلاقه |
84/62 |
53/8 |
94/61 |
89/8 |
51/1 |
22/0 |
از ملاحظة جدول4 میتوان موارد زیر را استخراج کرد:
- اثر اصلی مربوط به جنس از لحاظ آماری برای سازة سالمزیستی در سطح 05/0>p بین گروه زنان و مردان در دو خردهمقیاس خود ذاتی و اجتماعی تفاوت معنادار وجود دارد.
- اثر اصلی جنس در خردهمقیاسهای خود جسمانی، مقابلهای و خلاقه تفاوت معنادار نشان داده نشده است.
جدول4.خلاصة تعیین اثر شغل بر روی سالمزیستی |
||||||
متغیرها |
متأهل |
مجرد |
||||
M |
SD |
M |
SD |
F |
α |
|
خود ذاتی |
47/69 |
13/11 |
18/67 |
85/10 |
45/5 |
02/0 |
خود اجتماعی |
49/70 |
58/13 |
41/72 |
78/13 |
43/2 |
12/0 |
خود جسمانی |
83/66 |
10/10 |
11/66 |
10/9 |
60/0 |
48/0 |
خود مقابلهای |
01/66 |
90/8 |
47/65 |
42/8 |
50/0 |
57/0 |
خود خلاقه |
17/62 |
50/9 |
61/62 |
30/8 |
32/0 |
22/0 |
از ملاحظة جدول 4 میتوان موارد زیر را استخراج کرد:
- اثر اصلی مربوط به جنس از لحاظ آماری برای سازة سالمزیستی در سطح 05/0p≤ بین گروه زنان و مردان در دو خردهمقیاس خود ذاتی و اجتماعی تفاوت معنادار وجود دارد.
اثر اصلی جنس در خردهمقیاسهای خود جسمانی، مقابلهای و خلاقه تفاوت معنادار نشان داده نشده است.
بهمنظور پاسخ به این سؤال که آیا نمرة کل سالمزیستی و سبک زندگی اسلامی مشارکتکنندهها ازنظر جنس، وضعیت تأهل و شغل با هم متفاوت است یا خیر، از آزمون t دو گروه مستقل استفاده شد که نتایج در جدول ؟؟ خلاصه شده است.
جدول4 خلاصه تعیین تفاوت جنس در نمرة کل سالمزیستی |
||||||
متغیرها |
زن |
مرد |
||||
M |
SD |
M |
SD |
t |
α |
|
سالمزیستی |
47/69 |
13/11 |
18/67 |
85/10 |
28/2 |
02/0 |
چنانکه در جدول فوق ملاحظه میشود، نمرة t سالمزیستی و سبک زندگی اسلامی در دو جنس زن و مرد با یکدیگر تفاوت معنادار دارد. به بیان دیگر، زنان و مردان نگاه متفاوتی به موضوع سالمزیستی و سبک زندگی اسلامی دارند.
جدول4. خلاصة تعیین تفاوت وضعیت تأهل در نمرة کل سالمزیستی |
||||||
متغیرها |
متأهل |
مجرد |
||||
M |
SD |
M |
SD |
t |
α |
|
سالمزیستی |
98/66 |
91/8 |
76/66 |
11/8 |
29/0 |
78/0 |
چنانکه در جدول ؟؟ ملاحظه میشود نمرة t سالمزیستی در وضعیت متأهل و مجرد با یکدیگر تفاوت معنادار ندارد. باوجوداین، نمرة t سبک زندگی اسلامی تفاوت معنادار دارد. بهبیاندیگر، متأهل و مجرد بودن در سالمزیستی تفاوتی ایجاد نمیکند، اما در سبک زندگی اسلامی تفاوت به وجود میآورد.
جدول4. خلاصه تعیین تفاوت وضعیت شغل در نمرة کل سالمزیستی |
||||||
متغیرها |
متأهل |
مجرد |
||||
M |
SD |
M |
SD |
t |
α |
|
سالمزیستی |
10/67 |
34/8 |
60/66 |
41/8 |
72/0 |
47/0 |
چنانکه در جدول ؟؟ ملاحظه میشود نمرة t سالمزیستی و سبک زندگی اسلامی در دو گروه شاغل و بیکار با یکدیگر تفاوت معنادار ندارد. بهعبارتی، شاغل و بیکار بودن در سالمزیستی و سبک زندگی اسلامی تفاوت معناداری ایجاد نمیکند.
نتیجهگیری
تحلیل عامل تأییدی برای برازش الگو سالمزیستی خود تجزیهناپذیر نشان داد در میان عاملهای مرتبة دوم خود مقابلهای با 95/.4، خود ذاتی با 52/4 و خود خلاقه با 29/4 بار عاملی بهترتیب از وزن بالاتری برای تبیین سالمزیستی خود تجزیهناپذیر برخوردار است. افزونبراین، دو عامل خود جسمانی با 35/1 و 32/1 وزن و ضریب پایینتری برای سالمزیستی دارند. برای اینکه معلوم شود وزن هرکدام از این عاملها برای سالمزیستی با مراجعه به چه عواملی قابل تبیین است، باید به عاملهای مرتبة سوم آن توجه شود. در سطح نظری، خود ذاتی مقولهای است که به زندگی فرد معنا میدهد و به حفظ و مراقبت از موجودیت او کمک میکند. خود مقابلهای فرد را قادر به برخورد مناسب با شرایط سخت و دشوار زندگی میکند و زمینهساز زندگی بدون تنیدگی میشود. خود خلاقه قدرت سازگاری و پیشرفت در زندگی را تأمین میکند. خود جسمانی آشکارا به مراقبت از بدن و خود اجتماعی زمینة رابطة با مردم را پوشش میدهد. باوجوداین، وزن این دو عامل در مقایسه با سه عامل دیگر پایین است. برای اینکه معلوم شود تفاوت در وزن هرکدام از این مؤلفهها را چگونه میتوان تبیین کرد، نخست دربارة عاملهای مرتبة سوم بحث و بررسی میشود و سپس تفاوتهای هرکدام از عاملهای مرتبة دوم تبیین خواهد شد.
خود ذاتی چهار عامل مرتبة سوم دارد، اما در میان این عوامل معنویت با بار عاملی 00/1 بالاتر از سه عامل دیگر قرار دارد. معنویت، خصوصیت محوری الگوی سالمزیستی است و باورها و ارزشهای شخصی را نشان میدهد. معنویت «نوعی آگاهی از وجود نیرویی است که از جنبة مادی زندگی فراتر رفته و معنای عمیقی از کلیت یا اتصال به جهان هستی» ارائه میدهد (میرز و همکاران، 2000). ارزش بالای معنویت که همواره با دینداری و مذهبی بودن سازگار است با پژوهشهای زیادی همسو است. برای نمونه هاچ، برگ، نابروس و هلمیچ،[20] 1998؛ پارگامنت،[21] 1999 معنویت را یکی از توسعهیافتهترین و در عین حال بحثبرانگیزترین مؤلفههای سالمزیستی میدانند. اینکه چرا معنویت وزن بالاتری در مؤلفة خود ذاتی پیدا کرده است از این نظر قابل تبیین است که معنویت همواره با دین همپوشی دارد. مفاهیم وسیعتر باورها و ارزشهای شخصی بهوسیلة معنویت به نمایش درمیآید (وستیج، 1996؛ هاچ و همکاران؛ 1998). اکثر نظریهپردازان، دینداری را وسیلهای برای رفتاری مستقیم در جهت اجرای معنویت میدانند. باوجود اینکه برخی معنویت را مقولهای جدای از دین میدانند، چنانکه ادبیات این پژوهش نشان داد، مباحث این دو در بسیاری از جنبهها با هم سازگار است و همپوشی دارد. معنویت که با معنا دادن یا هدف دادن به زندگی؛ انضباط یا اخلاقیکردن زندگی؛ ایجاد حس منطقی فداکاری، نیکخواهی یا مردمدوستی، احساس همدردی با دیگران تعهد به خدا یا نگرانیهای نهایی؛ درک از اینکه چه چیزی جهان را به این صورت آراسته است؛ بهرسمیت شناختن قدرتی فراتر از طبیعت، عقلانیت، ایمان به موجودی ناشناخته؛ درگیرشدن در موضوع بقا و لذت کیفی شناخته میشود و به همین دلایل است که بهزعم این پژوهش در تحلیل برازش آن در جامعه از وزن بالاتری برخوردار میشود.
معنویت و دین همواره در کنار هم قرار گرفتهاند. هدف ثانوی این پژوهش، که سالمزیستی را با سبک زندگی اسلامی مقایسه میکند، نشان دادن همبستگیهای قوی آنهابا یکدیگر و نیز همپوشی و حتی یکسانی دو سازه است. احتمالاً کانون ارتباط سالمزیستی با سبک زندگی اسلامی در موضوع معنویت باشد. موارد همسوی دیگری وجود دارد از اینکه چرا معنویت میتواند عامل مهمتری از سالمزیستی درنظر گرفته شود. اینگرسول[22] (1994) سالمزیستی معنوی را شامل این موارد درنظر میگیرد: ادراک قدرتی مطلق یا الهی؛ معنایابی (زندگی معنادار، هدفمند، حس منطقی از وجود قیامت)؛ اتصال (با مردم، قدرتی بالاتر، اجتماع، محیط زندگی)؛ کشف و شهود (نحوة برخورد با ابهام، توجیهناپذیری، بیاطمینانی)؛ حس منطقی از آزادی (بازی، دیدن دنیا بهصورت جایی امن، تمایل به تعهدداشتن)؛ تجربی ـ آئینی ـ کاربستی؛ بخشش؛ امید؛ یادگیری دانش، محوریت داشتن حضوری.چنانکه از این مفاهیم استنباط میشود همة این مؤلفهها از چنان قدرتی در زندگی مردم برخوردارند که میتوانند در برابر سایر شرایط مهمترین دلیل سالمزیستی تلقی شوند.
با توجه به نزدیکی فرهنگ ایرانیـ اسلامی با معنویت و اینکه در باورهای اسلامی معنویت جزئی از دینداری است، پژوهشهای داخلی همسویی وجود دارد که میتواند دلیلی بر برتری این مؤلفه در میان سایر مؤلفه درنظر گرفته شود. برای مثال یافتههای همسویی نظیر صمدی (1385) وجود دارد که به اعتقاد او معنویت بیانگر تلاش همیشگی بشر بـرای پاسـخ دادن بـه چراهـای زنـدگی است؛ بنابراین، رشد معنوی هنگامی آغاز میشود که کودک بهدنبال دلیل مـیگـردد و دربـارة پدیـــدههـــای پیرامـــونش کنکـــاش و پرســـش مـــیکنـــد. محمـــدنژاد، بحیرانی و حیدری (1388) نیز معتقدند معنویـت نیـاز ذاتی انسان برای ارتباط با چیزی فراتر از ماست؛ البته این چیز یا پدیدة فراتـر مـیتوانـد در دو قالب تعریف شود: نخست؛ چیزی مقـدس، بـدون زمـان و مکـان، یـک قـدرت بالاتر، یک منبـع کـه شـخص تـرجیح مـی دهـد بـه آن متصـل شـود و مـورد هـدایت قرار بگیـرد. ازهمینرو، معنویت جدای از دین نخواهد بود و احتمالاً بتوان از مقولة ترکیبی با عنوان دینی معنوی سخن گفت. در نتیجه، یافتهها به یک روش یا چند روش همسازی میان دین و معنویت را تأیید میکنند و، نتیجه اینکه برازش معنویت در جامعة هدف برای توضیح سالمزیستی در قالب خود ذاتی نشاندهندة سازگاری این عناصر است.
مؤلفههای دیگر خود ذاتی، هویت جنسی و هویت فرهنگی است. وزن این دو مؤلفه در خود ذاتی نسبتاً برابر است. پژوهشهای همسو هویت جنسی را عاملی مهم برای سلامت درنظر گرفتهاند. برای نمونه میرز و سوئینی (2005) عنوان میکنند که هویت جنسی و فرهنگی تحت تأثیر نوع نگاه به تجربة زندگی شخصی یا نوع تجربههای با دیگران قرار دارد. این هویتها فرایند معنایابی را در رابطه با زندگی، خود یا دیگران تحت تأثیر قرار میدهد. خود مراقبتی، بهعنوان چهارمین مؤلفة خود ذاتی، در مقایسه با مؤلفههای دیگر از وزن پایینتری برخوردار است. این مؤلفه شامل تلاشهای مثبت برای زندگی خوب طولانی است. برخلاف آن، بیدقتی در مراقبت از خود، اجتناب از عادتهای بهبودبخش سلامتی و نادیدهگرفتن کلی بهزیستی بالقوه علامتی از یأس است و ازدستدادن حس معنا یا هدفمندی در زندگی را انعکاس میدهد.
محدودیتها و پیشنهادها
محدودیتها عبارتاند از: تحلیل برازش سازة سالمزیستی خود تجزیهناپذیر با استفاده از تحلیل عاملی تأییدی انجام شد. باوجود اینکه تحلیل نشان داد الگو در جامعة هدف دارای برازش است، باید مراحل تحلیل پیچیدهتری [n3] طی شود، ازجمله ابزار اندازهگیری مرحلة تحلیل عامل اکتشافی نیز بررسی مجدد شود؛ زیرا برای رواسازی مدل لازم است پژوهش از مسیر کیفی نیز برخوردار شود و تناسبهای فرهنگی و بومی آن بهدست آید. در این پژوهش، پرسشنامهها و برآوردها طوری نوشته شده تا به زمینه و بافت پاسخ دهد. بنابراین، اعتبار پیشین درحالیکه سطح اطمینان را فراهم میکند اطمینانی کافی نیست که با اختلافات این جمعیت خاص «متناسب» باشد. در نتیجه، اعتبار در زمینه و بافت این پژوهش موضوعی اساسی است، زیرا به فعالیتهایی برای تکمیل بررسی پژوهشی نیاز دارد. بهمنظور جامعیت بخشیدن به مفهوم الگوی سالمزیستی خود تجزیهناپذیر این موارد پیشنهاد میشود:
ابزار فعلی مورد بازبینی فرهنگی قرار گیرد و از روشهای مختلف گردآوری دادهها مانند مشاهده، مصاحبه و ابزارهای درجهبندی استفاده شود. برای درک بیشتر عوامل تبیینکنندة سازة سالمزیستی و روابط آنها، پیشنهاد میشود از معادلات ساختاری و الگوهای غیرخطی و منحنی استفاده شود. بهمنظور افزایش قدرت تعمیم یافتهها و شناسایی بیشتر روابط میان متغیرها و مؤلفههای آن در گروههای مختلف پیشنهاد میشود تا در پژوهشهای آتی از سایر گروههای سنی، جمعیتی و تحصیلی نیز نمونة معرف انتخاب و مورد مطالعه قرار گیرد.