سیاستگذاری، برنامه ریزی و مدیریت آموزشی
حامد تارین؛ یداله مهرعلیزاده؛ سکینه شاهی؛ حمید فرهادی راد؛ غلامحسین رحیمی دوست
چکیده
انقلاب صنعتی چهارم شرایط جوامع، سازمانها و نهادهایی مانند دانشگاه را با تحولات بنیادینی روبرو نموده است و برای دانشگاهها ضرورت دارد با رویکرد ناشی از مبانی نظری آن آیندهنگری نمایند. بر این اساس، هدف از این پژوهش، شناسایی و تحلیل ساختاری پیشرانهای مؤثر بر آینده نظام آموزش دانشگاهی ایران در فضای انقلاب صنعتی چهارم است. ...
بیشتر
انقلاب صنعتی چهارم شرایط جوامع، سازمانها و نهادهایی مانند دانشگاه را با تحولات بنیادینی روبرو نموده است و برای دانشگاهها ضرورت دارد با رویکرد ناشی از مبانی نظری آن آیندهنگری نمایند. بر این اساس، هدف از این پژوهش، شناسایی و تحلیل ساختاری پیشرانهای مؤثر بر آینده نظام آموزش دانشگاهی ایران در فضای انقلاب صنعتی چهارم است. پژوهش ازنظر هدف، توسعهای-کاربردی و ازلحاظ ماهیت، توصیفی-اکتشافی است که از مدل آمیخته (کیفی-کمی) برای جمعآوری دادهها استفاده گردید. پس از طی مراحل انتخاب جامعه و نمونه آماری تعداد 59 سند علمی و 8 نفر خبره بهعنوان نمونه تحقیق انتخاب شد. در تجزیهوتحلیل دادهها، برای شناسایی پیشرانها از ابزار دادهکاوی و برای تحلیل ساختاری پیشرانهای شناساییشده از تکنیک دلفی و نرمافزار میکمک استفاده گردید. در مرحله اول یافتهها، تعداد 9 پیشران شناسایی گردید و در مرحله دوم نیز، نتایج تحلیل ساختاری نشان از 2 پیشران تأثیرگذار، 3 پیشران دووجهی، 3 پیشران وابسته و 1 پیشران قابلحذف داد. نتایج پژوهش نشان داد، متغیرهای «آموزش و یادگیری شخصیسازیشده»، «کلانداده»، «رویکرد آموزشی موک» و «ادغام دانش و مهارت» بهعنوان عوامل کلیدی و شکلدهنده به آینده نظام آموزش دانشگاهی ایران هستند. انتظار میرود نتایج این پژوهش در ارائه تفسیری ساختارمند و سیستمی از متغیرهای اصلی اثرگذار بر آینده نظام آموزش دانشگاهی ایران و روابط بین آنها گام اثربخشی باشد.
آموزش مبتنی بر نیاز های جامعه
علی شیخ الاسلامی؛ اسماعیل صدری دمیرچی؛ فاطمه محمدی
چکیده
پژوهش حاضر، با هدف تعیین اثربخشی روش آموزش معکوس بر گرایش به تفکر انتقادی (خلاقیت، بلوغ شناختی و درگیری ذهنی) دانشآموزان انجام گرفت. روش پژوهش، نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعهی آماری پژوهش را تمامی دانشآموزان دختر پایهی نهم دورهی اوّل متوسطه در سال تحصیلی 1400-1399 تشکیل دادند. برای انتخاب نمونه، ...
بیشتر
پژوهش حاضر، با هدف تعیین اثربخشی روش آموزش معکوس بر گرایش به تفکر انتقادی (خلاقیت، بلوغ شناختی و درگیری ذهنی) دانشآموزان انجام گرفت. روش پژوهش، نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعهی آماری پژوهش را تمامی دانشآموزان دختر پایهی نهم دورهی اوّل متوسطه در سال تحصیلی 1400-1399 تشکیل دادند. برای انتخاب نمونه، ابتدا با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس، دو مدرسه از میان مدارس دورهی اوّل متوسطه انتخاب شدند. سپس، از هر مدرسه یک کلاس پایهی نهم انتخاب و با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی، دانشآموزان یکی از کلاسها بهعنوان گروه آزمایش و دانشآموزان کلاس دیگر بهعنوان گروه کنترل تعیین گردیدند. به دانشآموزش گروه آزمایش با استفاده از روش معکوس، آموزش داده شد. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامهی گرایش به تفکر انتقادی Ricketts (2003) استفاده شد. دادهها با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفتند. یافتهها نشان داد که روش آموزش معکوس بر گرایش به تفکر انتقادی (خلاقیت، بلوغ شناختی و درگیری ذهنی) دانشآموزان اثربخش بوده و باعث افزایش گرایش به تفکر انتقادی (خلاقیت، بلوغ شناختی و درگیری ذهنی) دانشآموزان گروه آزمایش شده است؛ بنابراین، فرضیهی پژوهش مورد تأیید قرار گرفت (01/0>p). با توجه به یافتهی بهدستآمده از این تحقیق میتوان اینگونه نتیجه گرفت که بهکارگیری روش آموزش معکوس از طرف معلمان خواهد توانست در بالا بردن گرایش به تفکر انتقادی (خلاقیت، بلوغ شناختی و درگیری ذهنی) از سوی یادگیرندگان مؤثر باشد و بهموجب آن منجر به عملکرد مؤثرتر یادگیرندگان گردد. درواقع، روش آموزش معکوس روشی مؤثر در یاددهی و یادگیری در جهانی است که میبایست بهعنوان بخشی از سیستم جامع یادگیری مادامالعمر در مدارس تبدیل شود.
روانشناسی آموزشی و یادگیری
پروین محمود علیلو؛ بهنام طالبی؛ اسداله خدیوی
چکیده
سرمایه روانشناختی از طریق مداخلههای آموزشی قابل ارتقا است که ارتقا آن از طریق توانمندسازی یادگیری کمتر موردتوجه بوده است. هدف این پژوهش، تبیین تجارب زیسته مدیران مدارس از ارتقا سرمایه روانشناختی دانشآموزان دختر دبیرستانی از طریق توانمندسازی یادگیری بوده است. این مطالعه مبتنی بر رویکرد کیفی و به روش پدیدارشناسی از نوع توصیفی، ...
بیشتر
سرمایه روانشناختی از طریق مداخلههای آموزشی قابل ارتقا است که ارتقا آن از طریق توانمندسازی یادگیری کمتر موردتوجه بوده است. هدف این پژوهش، تبیین تجارب زیسته مدیران مدارس از ارتقا سرمایه روانشناختی دانشآموزان دختر دبیرستانی از طریق توانمندسازی یادگیری بوده است. این مطالعه مبتنی بر رویکرد کیفی و به روش پدیدارشناسی از نوع توصیفی، با مطالعه 23 نفر مشارکتکننده از میان مدیران مدارس متوسطه دخترانه دوره دوم متوسطه شهر تبریز در سال تحصیلی 1402-1401 انجام شده است. برای نمونهگیری از روش نمونهگیری هدفمند استفاده شده و تا رسیدن به اشباع نظری، با 23 مصاحبه فردی نیمه ساختاریافته انجام شده است. تحلیل دادهها بر اساس راهبرد هفت مرحلهای کُلایزی صورت پذیرفت. یافتهها نشان میدهد که تجربه زیسته مدیران از ارتقا سرمایه روانشناختی دانشآموزان دختر دبیرستانی از طریق توانمندسازی یادگیری در 3 مضمون و 23 زیرمضمون شامل: ارتقاء مهارتها (خودباوری، عزتنفس، خود توسعهای، خودرهبری، خودتنظیمی، خودارزیابی، جذب بازخورد، مهارت مطالعه، مهارتهای زندگی)، ارتقاء آگاهی و جوّ حمایتی یادگیری (مشاوره، آموزشهای روانشناختی، فرصت تعاملات بین فردی در کلاس درس، جوّ مثبت کلاس درس، یادگیری مستقل، بهبود کیفیت یادگیری، فرآیند یادگیری مبتنی بر نیاز، همافزایی در یادگیری، یادگیری معنیدار)، مشارکت دهی در کلاس و مدرسه (مشارکت در مدیریت کلاس درس، مشارکت در مدیریت مدرسه، یادگیری تیمی، نوآوری تیمی، فعالیتهای جمعی) قابل دستهبندی است. میتوان نتیجه گرفت که توانمندسازی یادگیری از طریق ایجاد مدلهای مثبت شناختی در دانشآموزان، ارتقا سرمایه روانشناختی آنان را فراهم مینماید.
سیاستگذاری، برنامه ریزی و مدیریت آموزشی
روشنک اسمعیلی؛ اکبر محمدی؛ سارا حقیقت
چکیده
پژوهش حاضر با هدف پیشبینی وابستگی به شبکههای اجتماعی بر اساس تمایزیافتگی و الگوهای ارتباطی هیجانی در نوجوانان شهر تهران در سال 1400-1401 انجام گرفت. این پژوهش ازنظر نوع هدف کاربردی و روش جمعآوری اطلاعات بهصورت توصیفی – همبستگی بود. جامعه آماری کلیه دانشآموزان مقطع متوسطه دوم منطقه 22 تهران به تعداد 90000 نفر بود که بهصورت ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف پیشبینی وابستگی به شبکههای اجتماعی بر اساس تمایزیافتگی و الگوهای ارتباطی هیجانی در نوجوانان شهر تهران در سال 1400-1401 انجام گرفت. این پژوهش ازنظر نوع هدف کاربردی و روش جمعآوری اطلاعات بهصورت توصیفی – همبستگی بود. جامعه آماری کلیه دانشآموزان مقطع متوسطه دوم منطقه 22 تهران به تعداد 90000 نفر بود که بهصورت نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای بر اساس جدول مورگان تعداد 300 نفر انتخاب شدند. بهمنظور گردآوری دادهها، پرسشنامهی وابستگی به شبکههای اجتماعی حقایق و همکاران (1396)، مقیاس تجدیدنظر شده الگوی ارتباطی خانواده (RFCP) Kothner and Fitzpatrick (2012) و پرسشنامه خود تمایزیافتگی Scowern and Friedland (1998) استفاده شد. بهمنظور تجزیهوتحلیل دادهها از آزمونهای همبستگی پیرسون و رگرسیون گامبهگام استفاده شد. نتایج همبستگی نشان داد تمامی ضرایب همبستگی معنیدار میباشند (01/0>p). بر اساس نتایج بهدستآمده همبستگی بین تمایزیافتگی با وابستگی به شبکههای اجتماعی در سطح آلفای ۰۱/۰ منفی معنیدار است. همبستگی بین جهتگیری همنوایی با وابستگی به شبکههای اجتماعی مثبت معنیدار و همبستگی بین جهتگیری گفتوشنود با وابستگی به شبکههای اجتماعی منفی معنیدار است. با توجه به نتایج بهدستآمده میتوان وابستگی به شبکههای اجتماعی را با استفاده از متغیرهای پیشبین تمایزیافتگی و الگوهای ارتباطی تبیین نمود. نتایج این مطالعه میتواند به متخصصان آموزشی در بررسی مسائل نوجوانان کمک نماید.
آموزش مداوم ، مدیریت آموزشی، تکنولوژی آموزشی و برنامهریزی درسی
مبین طاطاری؛ الهام اکبری
چکیده
هدف از مطالعه حاضر ارزیابی اثربخشی دورههای ضمن خدمت در یک بانک دولتی است. این پژوهش در زمره مطالعات توصیفی از نوع پیمایشی قرار میگیرد و ازنظر هدف کاربردی هست. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مدیران و کارکنان بانک هست که در دورههای آموزشی بانک شرکت داشتهاند. با استفاده از نمونهگیری در دسترس، ۵۹۶ نفر به پرسشنامه پاسخ دادند و دادههای ...
بیشتر
هدف از مطالعه حاضر ارزیابی اثربخشی دورههای ضمن خدمت در یک بانک دولتی است. این پژوهش در زمره مطالعات توصیفی از نوع پیمایشی قرار میگیرد و ازنظر هدف کاربردی هست. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مدیران و کارکنان بانک هست که در دورههای آموزشی بانک شرکت داشتهاند. با استفاده از نمونهگیری در دسترس، ۵۹۶ نفر به پرسشنامه پاسخ دادند و دادههای گردآوریشده مطابق با مدل ROI و با استفاده از آزمون میانگین یک جامعه تحلیل شد. نتایج نشان میدهد که شرکتکنندگان از دورههای آموزشی رضایت نسبی دارند و برخی از آنها محتوای دورهها و ارائه آنها را جذاب و مرتبط با نقشهای شغلی خود میدانند و برخی دیگر اظهار کردهاند که از این دورهها رضایت کافی ندارند. بخش دیگری از نتایج نشان میدهد که میزان یادگیری شرکتکنندگان بعد از برگزاری دورههای آموزشی بهصورت معناداری تغییر نکرده است و مشارکت در دورههای آموزشی باعث تغییر قابلتوجهی در میزان یادگیری شرکتکنندگان نشده است. علاوه بر این، نتایج نشان داد که علیرغم انتقاد شرکتکنندگان از دورهها و رضایت نسبی آنها، آنها فکر میکردند که این دورهها به رفع برخی از مشکلات کاری آنها کمک کرده و گردش کار در بانک تا حدودی تسهیل شده است. بهعبارتدیگر، نتایج حاکی از آن است که این دورهها تا حدی بر فرآیندهای کاری سازمان تأثیر گذاشته است.
شیوه های آموزش مناسب
مظهر بابایی
چکیده
هدف پژوهش حاضر، واکاوی تجارب زیستهی نو معلمان از چالشهای پیشروی خود در مدارس استان کردستان و ارائه راهکارهایی برای کاهش این چالشها بود. رویکرد پژوهش توصیفی با پارادایم انتقادی بود و از رویکرد پدیدارشناسی و اسنادی - کتابخانهای بهره برده شد. جامعه آماری، شامل تمام نو معلمان ابتدایی دارای سابقه یک تا پنج سال (1401-1396) در استان کردستان ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر، واکاوی تجارب زیستهی نو معلمان از چالشهای پیشروی خود در مدارس استان کردستان و ارائه راهکارهایی برای کاهش این چالشها بود. رویکرد پژوهش توصیفی با پارادایم انتقادی بود و از رویکرد پدیدارشناسی و اسنادی - کتابخانهای بهره برده شد. جامعه آماری، شامل تمام نو معلمان ابتدایی دارای سابقه یک تا پنج سال (1401-1396) در استان کردستان بود. نمونهگیری بهصورت هدفمند بود که 21 نفر از نو معلمان ابتدایی تا رسیدن به درجه اشباع یافتگی انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات، مصاحبه عمیق نیمهساختاریافتهی محقق ساخته بود و از روش قیاسی - استقرایی و به کمک مراحل چهارگانه ون مانن تحلیل دادهها صورت گرفت. یافتهها نشان داد که چالشهای پیش روی نو معلمان بیشتر حول محور آموزش، تعامل با دانشآموزان، کلاسهای چندپایه، آموزش آنلاین، دورههای ضمن خدمت و محتوای درسی بود و طبیعتاً راهکارها نیز در این راستا و موارد برجستهی دیگری از قبیل استفاده مؤثر از روشهای تدریس فعّال، راهکارهای خلّاقانه در حیطه آموزشی – تربیتی، افزایش مطالعه مرتبط با حیطه شغلی، آموزش مهارتهای زندگی و راهکارهای کلی که در رابطه با تعامل نو معلمان با والدین و ارتقای مهارتهای خود در حوزه تحلیل محتوا و آموزش الکترونیکی است که با بهرهگیری از آنها میتوان در حرفه خود مؤثر واقع شد؛ لذا میتوان نتیجه گرفت که نو معلمان با سرمایهگذاری روی خود و آموزشهای توسعه حرفهای میتوانند دانش و آگاهی و مهارت لازم را برای تبدیلشدن به معلّم حرفهای را در خود تقویت کنند. همچنین به برنامهریزان آموزشی توصیه میشود تا برنامههای مناسبتری جهت رفع چالشهای نو معلمان طرّاحی و اجرا کنند.
سیاستگذاری، برنامه ریزی و مدیریت آموزشی
گیو جودی شاه آباد؛ صادق ملکی آوارسین؛ زرین دانشور هریس
چکیده
پژوهش حاضر باهدف تعیین رابطه بین وفاداری سازمانی و سایشاجتماعی با میانجیگری تعهد سازمانی مدیران مدارس میاندوآب انجام شد. به لحاظ هدف کاربردی و ازنظر نحوه گردآوری اطلاعات توصیفی از نوع همبستگی با استفاده از مدلیابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه مدیران مدارس شهرستان میاندوآب در همه مقاطع تحصیلی (ابتدائی، ...
بیشتر
پژوهش حاضر باهدف تعیین رابطه بین وفاداری سازمانی و سایشاجتماعی با میانجیگری تعهد سازمانی مدیران مدارس میاندوآب انجام شد. به لحاظ هدف کاربردی و ازنظر نحوه گردآوری اطلاعات توصیفی از نوع همبستگی با استفاده از مدلیابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه مدیران مدارس شهرستان میاندوآب در همه مقاطع تحصیلی (ابتدائی، متوسطه اول، متوسطه دوم، کاردانش و فنی حرفهای) در سال تحصیلی 1401-1400 تشکیل داد که از میان آنها، تعداد 262 نفر با استفاده از روش نمونهگیری طبقهای نسبتی انتخاب شدند. بهمنظور جمعآوری اطلاعات موردنیاز از پرسشنامههای وفاداری سازمانی (Kumar & Shekhar, 2012)، تعهد سازمانی (Balfour & Wechsler, 1996)، سایشاجتماعی (Duffy et al, 2002) استفاده گردید. جهت تجزیهوتحلیل دادهها و بررسی روابط علی بین متغیرها از روش مدلیابی معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج نشان داد که وفاداری سازمانی بر سایشاجتماعی تأثیر منفی و معناداری (01/0 > p) و تعهد سازمانی بر سایش اجتماعی تأثیر منفی و معناداری (01/0 > p) دارد. همچنین تأثیر میانجیگری تعهد سازمانی در رابطه بین وفاداری سازمانی با سایشاجتماعی (01/0 > p) تائید شد؛ بنابراین میتوان بیان کرد که برای کنترل و کاهش سایشاجتماعی مدیران مدارس و جهت جلوگیری از بروز رفتارهای مخرب، توجه به تعهد سازمانی و وفاداری سازمانی لازم و ضروری به نظر میرسد.