نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکترای برنامه‏ریزی درسی دانشگاه علامه طباطبایی و عضو هیئت علمی دانشگاه کردستان

2 دانشجوی دکترای مدیریت آموزش عالی دانشگاه شهید بهشتی و عضو هیئت علمی سازمان سنجش آموزش کشور

چکیده

در طراحی و ارائۀ آموزش بر اساس دیدگاه سنتی، اغلب این  فرضیه مطرح است که همۀ یادگیرندگان به شیوۀ یکسان و مشابۀ هم یاد می‏گیرند. حاکمیت چنین دیدگاهی بر آموزش و یادگیری، وجود موضوع مهم تفاوت‏ها در سبک‏های شناختی را نادیده می‏گیرد. سبک‌شناختی یک فرد به شکل قابل­ملاحظه‏ای بر شیوه‏ای که اطلاعات در ضمن تفکر و یادگیری عادتاً پردازش می‏شود، اثر می‏گذارد. تأثیر سبک‌شناختی بر شیوۀ پردازش اطلاعات به نوبۀ خود می‏تواند اثرات وسیع و بسزایی بر اثربخشی و کارایی آموزش برجای ‏گذارد. با وجود این، شخص از سبک‌شناختی خود خیلی به درستی اطلاع و آگاهی ندارد؛ زیرا او سبک فرد دیگری را تجربه نکرده است. رویکرد استفاده از سبک‏های یادگیری ـ شناختی در آموزش، رویکردی است که بر توجه به تفاوت‏های فردی در آموزش تأکید می‏کند. دانش در این زمینه به معلمان کمک می‏کند تا با روشی منظم، آموزش‏های انفرادی را در کلاس به ‌کار گیرند. «مک کارتی» (1990) با استفاده از تعریف سبک‏های یادگیری و تغییر دادن آنها، نحوه‏ای از آموزش‏دهی را طراحی کرد که به MAT-4  مشهور است. پژوهش حاضر، به مقایسۀ سیستم آموزش‌دهی مک کارتی با چهار نوع یادگیرنده (4-MAT) با روش سنتی به منظور آزمون دو فرضیۀ «بیشتر بودن» و «پایدار بودن» میزان یادگیری براساس شیوۀ ((4-MAT از میزان یادگیری بر اساس روش سنتی پرداخته است. طرح تحقیق نیمه‌تجربی و از نوع «پیش‌آزمون ـ پس‌آزمون با گروه گواه» است. جامعۀ آماری شامل 136 نفر دانش‏آموز دختر سال سوم علوم انسانی شهر سنندج است که از میان آنان به ‌طور خوشه‏ای 2 کلاس 20 نفره به‌ عنوان نمونه انتخاب شده است. ابزار اندازه‏گیری شامل یک آزمون 120 سؤالی 4 گزینه‏ای است. نتایج پژوهش نشان داد که با اطمینان 97 درصد میزان یادگیری بر اساس سیستم 4- MAT پایدار است و با همین مقدار اطمینان میزان یادگیری بر اساس روش سنتی پایدار نیست؛ در نتیجه، میزان یادگیری بر اساس سیستم 4- MAT از میزان یادگیری براساس روش سنتی پایدارتر است.

کلیدواژه‌ها