Document Type : Original Article
Authors
Abstract
The purpose of this study was to investigate the relationship between communication skills and entrepreneurship skills among students of science and social sciences faculties and psychology of Allameh Tabataba'i and Khwarazmi universities. This research is applied in a descriptive-correlational manner. The statistical population consisted of 6000 students of Allameh Tabataba'i and Kharazmi Universities of Education Sciences and Psychology. Using 360 degree random sampling method, 360 students were equally from the two universities studied as The statistical sample has been studied. In this research, two standard tools including the Barton Gay Communication Skills Questionnaire (1990) and the Ellenbach Entrepreneurship Skills Questionnaire (2007) were used. Their validity was assessed through the views of experts and experts in this field and its reliability. The tools have been calculated using Cronbach's alpha coefficient of 72% and 82% respectively. In the preliminary research, inferential statistics, independent t-test, one-way ANOVA and Pearson correlation coefficient were used for t-test. The results show that there is no significant difference between the mean of communication skills and entrepreneurship skills of students of Allameh Tabatabaie and Kharazmi. In addition, there is a positive and significant relationship between communication skills and entrepreneurship skills
Keywords
مقدمه
ارتباط نیاز ذاتی هر انسان است و عامل رشد و توسعه فرد، سازمان و به طورکلی کشورها است و به نوعی عامل پیشرفت هرکشوری، در هر زمینهای، داشتن دیپلماسی قوی است و هرکس باید به نوعی طریقه ارتباط برقرار کردن و نفوذ در دیگران را، چه از طریق کلامی، چه از طریق غیرکلامی، برای رسیدن به اهدافش، فرا بگیرد. ارتباط تعامل بین حداقل دو انسان است و حاصل آن پیامی است که فرستاده و دریافت میشود تا هدفی بر آورده شود (نامدار و همکارانش، 1388). توانایی برقراری ارتباط صحیح، یکی از مهارتهای اساسی زندگی اجتماعی می باشد و اهمیت آن در زندگی انسان به حدی است که برخی از صاحبنظران، اساس تمامی رشد انسانی، آسیب های فردی و پیشرفتهای بشری را در فرآیند ارتباط دانسته اند (چنت و همکارانش، 2002). افراد باید مهارت ارتباط برقرارکردن با هر شخص را دارا باشند و لازمه ارتباط مؤثر، آگاه بودن به هدف فرستنده پیام، محتوای پیام و کانال ارتباطی مؤثر است تا فرد بتواند بازخورد مناسب را بدهد؛ که اگر پیام به درستی فهم نشود و بازخورد داده نشود، بدین معنی است که ارتباط نیز برقرار نشده است. همه انسانها در محیط کارشان از فرصتهای یکسانی برخوردارند، اما تنها کسانی مسیر ترقی را به سرعت طی خواهند کرد که به «مهارتهای ارتباطی» مجهز باشند؛ چنین افرادی، قدرت بیان خوبی دارند، خود را بهدرستی مطرح میکنند، در شرایط مختلف و با افراد مافوق، همتراز و زیردست، ارتباطی مناسب و مؤثر برقرار میکنند. بعضی از افراد آن قدر مهارتهای ارتباطی را خوب میدانند و به شیوهای مؤثر به کارمیگیرند که شخصیتشان همانند یک آهنربا همه را به خود جذب میکند و به نوعی آنها با تأثیرگذاشتن بر دیگران و مطیع کردن دیگران، به اهداف خود میرسند.
کارآفرینی پیش برنده بسیاری از موفقیتهای بشریت بوده و به احتمال زیاد تغییر تاریخ در قالب کارآفرینی ادامه مییابد (جعفری مقدم و فخارزاده، 1390). کارآفرینی از منابع مهم و پایان ناپذیر همه جوامع بشری است منبعی که به توانایی منابع انسانی هر سازمان برمیگردد؛ از یک سو، ارزان و از سوی دیگر، بسیار ارزشمند و پایان ناپذیر است و هر مدیری که بتواند فرهنگ مدیریت دانش را در سازمان خود نهادینه کند، به درستی از این منابع استفاده کرده است. قانون رسمی و مسئولیت پذیری میتواند به عنوان ابعاد مهم برای حمایت و شکل گیری کارآفرینی در هر کشوری باشد (جنینگز و همکارانش، 2012). امروزه همگان دریافته اند که جوامعی که به فکر متکی بوده اند تا به منابع زیرزمینی، در بلندمدت موفقتر و سرافرازتر بودهاند. منابع زیرزمینی در کشورهای جهانسوم، علیرغم مزیتهای آن، از جمله موانع توسعه یافتگی محسوب شده است، در صورتی که نبود این منابع در بعضی از کشورها باعث شده است تا آن ها با استفاده از نیروی فکر، خلاقیت و ابتکار و یا در یک کلمه کارآفرینی، از جمله کشورهای پیشرو در جهان کنونی شوند. خصوصاَ عصر حاضر، عصر دانایی و خلاقیت و عصر تلفیق اندیشهها و ابتکارات میباشد و توجه به کارآفرینی در توسعه و پیشرفت کشورها بسیار اهمیت دارد و در عصر تغییر و دگرگونی عامل رشد و پیشرفت سازمانها و کشورها، داشتن سرمایه انسانی استراتژیک است تا با تغییر در الگوی سنتی تولید، و تغییر در وضعیت کسب و کار، سازمانها را از رقیبانشان متمایز کنند و آنها را پیش بیندازند. بههرحال کارآفرینی در حال رواج یافتن است و طیف گستردهای از عوامل مختلف در احیای علاقهمندی به کارآفرینی و کسب و کارهای کوچک در اروپا و ایالات متحده در دهة 1990 نقش داشتهاند.
ارتباطات ابزار کلیدی هر فعالیت کارآفرینانه است و کارآفرینی در انزوا و بدون حمایت نهادها، سازمان ها و انسانها امکانپذیر نیست. کارآفرینی مستلزم کشف یک نیاز اجتماعی است، کشف نیازهای اجتماعی به شناخت اجتماع، نیازهای آن و زمینه اجتماعی و اقتصادی آن وابسته است (پاسبان رضوی، 1383)، که شناسایی این نیاز میسر نمیشود مگر اینکه افراد با محیط اطراف خود ارتباط برقرار کنند. همچنین ما در جهانی زیست میکنیم که از سویی به عصر ارتباطات شهرت دارد و از سوی دیگر صحبت از دهههای طلایی کارآفرینی به میان می آید (هنکر و هیسریچ،2002). در حقیقت، هدف کارآفرینی، یا دستیابی به نیاز اقتصادی است یا اینکه فرد براساس دغدغههای اجتماعی و به دلیل نابسامانیهای اجتماع و نارضایتی از وضع موجود، سعی به ایجاد تغییر در وضع موجود را دارد، و به طور کلی هدف کارآفرینی، چه اقتصادی باشد، چه اجتماعی، یکی از ابزارهایی که یک فرد کارآفرین، برای دستیابی به اهدافش نیاز دارد، داشتن مهارت ارتباطی بالا است. در دنیای کنونی که رشد علم و فناوری جوامع را با چالش روبرو کرده و همچنین بیکاری روز افزون فارغتحصیلان دانشگاهی، به خصوص در کشورهای جهان سوم، موجب نابسامانیهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی شده است وجود اشخاص کارآفرین میتواند جوامع را در گذر موفقیت آمیز از این چالشها یاری کند. همچنین عدم تناسب بین آموزش و آموختههای دانشجویان با نیازهای بازار کار، و اینکه اکثریت قشر تحصیل کرده، فاقد مهارت لازم برای جذب در بازار کار و ایجاد فرصتهای کسب و کار هستند، کسب مهارت لازم برای عضویت در بازار کار، نیاز جدی دانشجویان است. در این پژوهش سعی شده است تا رابطه مهارتهای ارتباطی و مهارتهای کارآفرینی درمیان دانشجویان دانشکدههای علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاههای علامه طباطبایی و خوارزمی مورد بررسی قرار گیرد.
همه افراد، بخش عمدهای از زندگی خود را در در ارتباط با دیگران سپری میکنند، و یا در فکر آنها به سر میبرند و انسان موجودی اجتماعی است و بدون همنوعان خود نمیتواند زندگی کند و همه افراد یک جامعه به نوعی به هم نیاز دارند و بههم وابسته اند. افراد از طریق کلامی یا غیر کلامی با هم ارتباط برقرار میکنند و ارتباطات مهمترین عامل توسعه و تعالی انسانی است. پس افراد باید توانایی و مهارت ارتباط خوب و مؤثر را داشته باشند تا بتوانند سخنان دیگران را رمزگشایی کنند و نیازهای خود را اعم از عاطفی، اقتصادی و غیره را برآورده سازند. افراد باید مهارتهای ارتباطی داشته باشند؛ مهارتهای ارتباطی یعنی اینکه هر شخص توانایی و طریقه برقراری ارتباط با عقاید و احساسات دیگران را دارا باشد. فرهنگی (1382)، معتقد است در واقع موفقیت یک فرد بستگی فراوانی به مهارتهای ارتباطی دارد و اگر مهارتهای ارتباطی بیشتر از توانایی فنی و عملی مورد نیاز نباشد، کمتر از آن نیست. مهارتهای ارتباطی در این پژوهش با استفاده از سه ویژگی مهارتهای ارتباطی بارتون جی . ای تعیین می گردد که عبارتند از: الف) مهارتهای کلامی: یعنی مهارت در انتقال پیام به صورت کارآمد به دیگران به نوعی که شخص پیام را بهدرستی و مطابق با خواسته و هدف فرستنده پیام، رمز گشایی کند. ب) مهارتهای شنود: هنر گوش دادن به دیگران یکی از ارکان مهم ارتباط بین انسانهاست. فرآیند کشف رمز، تعبیر و تفسیر پیامهای کلامی را به طور فعال، شنود مؤثر میگویند (رضائیان، 1374). گوش دادن مؤثر کاری فعال است نه منفعل. در گوش دادن منفعل شخص مانند یک ضبط صوت عمل میکند و تنها به جذب اطلاعات داده شده میپردازد اما در گوش دادن فعال فرد باید کوشش کند تا به جای شنیدن آنچه که خود دوست دارد، از کلام گوینده بهره گیرد و منظور اصلی او را بفهمد (رابینز، 2000). ج) مهارتهای بازخورد: ارتباط فرآیندی دو جانبه است و هر شخص هنگامی که با دیگران ارتباط برقرار میکند باید مطمئن شود که طرف مقابل، منظورش را متوجه شده است یا خیر، و از طریق بازخوردی که از دیگران دریافت میکند از نتایج ارتباطش، که آیا ارتباطش مؤثر بوده یا نه، آگاه میشود.
کارآفرینی یک طیف وسیعی از فعالیتها و فرآیندها از جمله نوآوری و خلق یک سازمان، خلق دیدگاههای جدید، اکتشاف فرصتها و خطرپذیری را پوشش میدهد (ناسوشن، 2011). کارآفرینی در طی سالهای گذشته به یک رفتار مطلوب اجتماعی تبدیل شده است، به طوری که امروزه هدف بسیاری از کشورها، برنامه ریزی برای توسعه آن به عنوان یک تغییر اجتماعی است و در عصر کنونی اگر سازمانها دارای افراد کارآفرین نباشند، محکوم به شکست هستند. ترویج کارآفرینی به دو دلیل مسئله اصلی سیاستگذاران است: " تأثیر اقتصادی" و "ایده کارآفرینان به عنوان عاملان تغییر، رشد و نوآوری" (زالی و همکاران،1386). از نقش کارآفرینی به عنوان موتور حرکت توسعه اقتصادی یاد میشود و آن را عامل اصلی ایجاد خلاقیت و نوآوری میدانند (احمدپور داریانی، 1382). در عصر دهکدهجهانی، اگر در سازمانی کارآفرینی نباشد و فقط تکیه بر داشتهها و اندوختههای قبلی باشد، آن سازمان به زودی از رده خارج میشود و جای خود را به سازمانهای رقیب و کارآفرین میدهد و همچنین، افراد نیز برای افزایش امنیت روانی شغلی خود و برآورده کردن نیازهای اقتصادی و اجتماعی خود، باید به مهارتهای کارآفرینی مجهز باشند. هر فرد برای کارآفرین شدن باید دارای مهارتهایی باشد که این مهارتها عبارتند از: الف). مهارت شخصی : که در بردارندهی مواردی از قبیل :کنترل و نظم درونی، ریسک پذیری، نوآوری، توانایی ادارهی تغییر، تغییرمحوری، پافشاری، مقاومت و پشتکار، و رهبری دوراندیشی دانست (هیگینز، 2003؛ نظری، 1382). ب). مهارتهای مدیریتی: که عبارتند از: برنامهریزی و تعیین اهداف، تصمیمگیری روابطانسانی، بازاریابی، مهارتهای مالی و حسابداری مدیریت، کنترل، مذاکره و مدیریت توسعه (هیسریچ و پیترز، 2005؛ پیرنیا، 1382 ؛ هگی، 2004). ج). مهارتهای فنی: که عبارتند از: مهارتهای نوشتاری، ارتباطات شفاهی یا ارتباطات کلامی، نظارت یا ارزیابی، محیط، مدیریت کسب و کار، فناوری، مهارت میان فردی، مهارت شنیداری، توانایی سازماندهی، ایجاد شبکههای مدیریت (مدیریت مشارکتی)، مربیگری، بازیگر و ایفاکنندۀ نقش در تیم یا مهارتهای تیم سازی (موریسن، 2000 ؛ کترو، 1977 ؛ ماگزین، 2004).
پژوهشها نشان میدهد که توانایی مهارتهای ارتباطی در دانشجویان، بهبود قابل توجهی در فعالیتها و رفتارهای اجتماعی دانشجویان و همچنین اعتماد به نفس آنها ایجاد میکند (توزندهجانی و همکاران، 1386 ) و یکی از متغیرهای مؤثر بر افزایش پیشرفت تحصیلی دانشجویان و افزایش مهارتهای کارآفرینی آنها است (نوگو,2007 ؛ سوملی,2010). دانشجویان باید بتوانند از تواناییها و مهارتهای خود در زمینه خلاقیت و کارآفرینی برای طراحی کسب و کار جدید استفاده نمایند. این از اهمیت زیادی برخوردار است که دانشجویان، توانایی ایجاد کسب و کارهای جدید و نوآوری را داشته باشند، و به نوعی کارآفرین باشند تا گرفتار مشکل بیکاری بعد از فارغتحصیلی نشوند. اگر چه تمایل به کارآفرین شدن و موفقیت در آن به عوامل درونی و ویژگیهای روانشناختی یک فرد بستگی دارد اما مراحل کارآفرینی و اجرای موفق یک ایده، ارتباط تنگاتنگی با عوامل و شرایط بیرونی و اجتماعی دارد و یک کارآفرین برای اینکه موفق باشد باید همه مهارتهای مربوط به کارآفرینی را داشته باشد که یکی از این عوامل، داشتن مهارت ارتباطی و ارتباط با محیط پیرامون است تا بتواند ایده خود را عملی کند و به نوعی با جذب نظر افراد و برقراری ارتباط مؤثر، بتواند درآمدزایی کند و دیگران را به انجام کار مورد نظر خویش، وادار کند.
تحقیقات متعددی درباره مهارت آموزی، مهارتهای ارتباطی و مهارتهای کارآفرینی و تأثیر آنها بر نوآوری و خلاقیت افراد انجام شده است که در این بخش به برخی از مهمترین موارد آن اشاره میشود. سلیمی و همکاران (1391)، در پژوهشی با هدف تعیین سطح مهارتهای ارتباطی بین فردی دانشجویان دانشکده پیراپزشکی دانشگاه علومپزشکی تهران، به این نتیجه رسیدند که سالهای سپری شده تحصیلی از عوامل مؤثر بر سطح مهارتهای ارتباطی بین فردی دانشجویان است و تجربه آموزشی دانشجویان، عملکرد آنان را در برقراری ارتباط، بهبود میبخشد. نامی (1389)، در پژوهشی، کارآفرینی و تأثیر فن آوری اطلاعات و ارتباطات بر آن را مورد بررسی قرار داده است، که نتایج پژوهش نشان میدهد، فن آوری اطلاعات با افزایش سرعت، دقت، کاهش اندازه مخازن فیزیکی اطلاعات، ایجاد امکان همکاری از راه دور، رفع برخی از فسادهای اداری، کاهش هزینههای سیستم یا سازمان میتواند، در توسعه کارآفرینی مفید باشد. احمدزاده (1385)، در پژوهشی میزان توجه برنامه درسی و دوره کارشناسی رشتۀ علوم تربیتی به پرورش مهارتهای کارآفرینی از دیدگاه دانشآموختگان را مورد بررسی قرار داده، که نتایج بهدست آمده از این پژوهش نشان میدهد که، به طور کلی دروس تخصصی رشتۀ علوم تربیتی و عناصر برنامة درسی رشتة علوم تربیتی به پرورش مهارتهای شخصی، مدیریتی و فنی کارآفرینی توجه ندارند. عباس زادگان ( 1383 )، طی تحقیقی گزارش میدهد که شواهد تجربی نشان میدهند که سازمانهای کارآفرین به طور معناداری با ایجاد اشتغال مرتبط هستند.
اگبه و همکارانش (2013)، در پژوهشی که روی یک نمونه 400 نفری، در سه دانشگاه نیجریه، با هدف بررسی دردسترس بودن خدمات مشاوره حرفهای، برای کسب مهارتهای کارآفرینی بهمنظور جلوگیری از بیکاری فارغتحصیلان، انجام دادند، به این نتیجه رسیدند که، بین مشاوره شغلی و توسعه مهارتهای کارآفرینی در دانشگاههای نیجریه، رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. باسما و همکارانش (2011)، در پژوهشی که روی 292 کارآفرین، در سه شهرستانهلند انجام دادند به این نتیجه رسیدند که، نقش مدلهای کارآفرینی و عملکرد این مدلها در کسانی که بهتازگی کسب و کار خود را در حرفه خود شروع کردند، تأثیر زیادی بر موفقیت آنها در کارآفرین شدن دارد. تایپو و آراین (2011)، در پژوهش خود به بررسی مدیریت عوامل موفقیت در رویکرد رفتاری کارآفرینی پرداخته اند. رویکرد مورد مطالعه به منظور تجزیه و تحلیل شرایط واقعی زندگی، به منظور بهدست آوردن بینشی در مورد شناخت کارآفرینی و اقدامات مربوط به عوامل موفقیت انتخاب شده است. یافتهها نشان داد که اکثر پاسخ دهندگان به عوامل مؤثر بر موفقیت مانند: برنامهریزی، مدیریت ریسک، آموزش، شبکه، مدیریت منابع انسانی و مدیریت امور مالی اشاره کرده اند. در پژوهشی که بوب لاولیر و همکاران (2010)، در ارتباط با مهارتهای ارتباطی مورد نیاز دانشجویان کارشناسی ارشد انجام دادند، به این نتیجه رسیدند که، این مهارتها به طور چشمگیری باعث افزایش اعتماد به نفس و ارتباط با دیگران و انعطافپذیر شدن در آنان میگردد. در سال 2010 در تحقیقی که کارتر بر روی یک نمونه 24 نفری از دامپزشکان در جنوب شرقی کوینلند و در خصوص تأثیر آموزش مهارتهای ارتباطی انجام داد، تأثیر مثبت آموزشها را در بهبود سلامتروان دامپزشکان و رضایتمشتریان آنها ثابت نمود (مصطفی نژاد و همکاران، 1390). ونجلیستی(2004)، اعتقاد دارد که برقراری ارتباط به شیوه صحیح، به خصوص در روابط دوجانبه، اهمیت فراوانی دارد؛ به طوری که هر چه این ارتباط صحیحتر باشد، زوجین برای حل مشکلات و افزایش میزان صمیمیت و رضایتمندی از رابطه، بیشتر میکوشند. جانز و انگلیش ( 2004 )، طی مطالعهای در دانشگاه تاسمانیا دریافتند که با فرایند آموزش کارآفرینی و افزایش اعتماد به نفس و عزتنفس افراد میتوان افراد را با توانمندیهای خود برای بازشناسی فرصتهای تجاری، آشنا کرد و دانش و مهارت آنان را برای کارآفرینی افزایش داد )به نقل از فرحبخش و همکاران، 1385).
روش
این پژوهش به دنبال آن بوده است تا رابطه مهارتهای ارتباطی و مهارتهای کارآفرینی در میان دانشجویان دانشکدههای علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاههای علامه طباطبایی و خوارزمی را، مورد بررسی قرار دهد. جامعه آماری شامل 6000 نفر از دانشجویان دانشکدههای علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاههای علامه طباطبایی و خوارزمی بوده که با بهرهگیری از روش نمونهگیری طبقهای تصادفی، تعداد 360 دانشجو به طور برابر، از دو دانشگاه مورد مطالعه، به عنوان نمونهآماری، مورد بررسی قرارگرفته است. ابزار مورد استفاده برای گردآوری دادههای این پژوهش، پرسشنامههای استاندارد مهارتهای ارتباطی و مهارتهای کارآفرینی میباشد که پرسشنامه مهارتهای ارتباطی، نخستین بار بارتون جی ای در سال 1990 تدوین کرد و همچنین این پرسشنامه را در ایران نخستین بار، افسانه عامری در سال 1390 روایی و پایایی آن را سنجید و این پرسشنامه دارای سه محور مهارتهای کلامی، مهارتهای شنود و مهارتهای بازخورد میباشد که در این پژوهش، رابطه این محورها با مهارتهای کارآفرینی دانشجویان، مورد بررسی قرارگرفته است. پرسشنامه مهارتهای کارآفرینی که الاین بیچ در سال 2007 تدوین کرد و شفیع آبادی در سال 1390 در ایران اعتبار سنجی کرد. همچنین روش این پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی است که روش آماری مورد استفاده در آن، آمار استنباطی شامل ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل واریانس یکطرفه و برای تفاوت دو گروه از آزمون t دو گروه مستقل استفاده شده است. در این پژوهش برای اعتبار سنجی روایی این پرسشنامهها، از کتب و مقالات مرتبط استفاده شده است و با اساتید راهنما و مشاور و صاحبنظران علوم مدیریت و روانشناسی بحث و تبادل نظر، شده است. همچنین برای سنجش پایایی این پرسشنامهها، از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است که پایایی پرسشنامه مهارتهای ارتباطی72% و پرسشنامه مهارتهای کارآفرینی82% برآورد شده است.
یافتهها
در راستای رسیدن به هدف پژوهش، در این پژوهش از آمار توصیفی شامل فراوانی و درصدفراوانی استفاده شده است که براساس اطلاعات ارائه شده در بخش روش، تعداد دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی که در این پژوهش شرکت داشتند، 180 نفر که این تعداد 50 درصد از کل نمونه را تشکیل میدهند و همچنین تعداد دانشجویان دانشگاه خوارزمی که در این پژوهش شرکت داشتند نیز 180 نفر بودند که این تعداد نیز 50 درصد از کل نمونه را تشکیل میدهند.
در این پژوهش ابتدا تفاوت دیدگاههای دانشجویان دانشکدههای علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاههای علامه طباطبایی و خوارزمی، به این معنا که، بین میانگینهای مهارتهای ارتباطی و مهارتهای کارآفرینی دانشجویان تفاوت معناداری وجود دارد، با استفاده از آزمون t دو گروه مستقل، مورد بررسی قرار گرفته، که نتایج حاصل از آن در جدول 1 ارائه شده است.
جدول 1. نتایج آزمون t مستقل به منظور بررسی میانگین مهارتهای ارتباطی و مهارتهای کارآفرینی دانشجویان
متغیر |
گروه به تفکیک محل تحصیل |
میانگین |
انحراف استاندارد |
مقدار t |
درجات آزادی |
سطح معنی داری |
|||||
مهارتهای ارتباطی |
دانشگاه علامه |
61.97 |
7.41 |
033. |
358 |
243. |
|||||
دانشگاه خوارزمی |
61.94 |
8.41 |
033. |
||||||||
مهارتهای کارآفرینی |
دانشگاه علامه |
80.89 |
8.80 |
271. |
358 |
281. |
|||||
دانشگاه خوارزمی |
80.63 |
9.10 |
271. |
||||||||
همچنانکه در جدول فوق ملاحظه میگردد به این علت که سطح معناداری بهدستآمده مربوط به متغیر مهارتهای ارتباطی، بیشتر از سطح آلفای 05/0 است، در نتیجه فرض صفر مربوط به این آزمونها رد نمیشود و این امر به معنای عدم وجود تفاوت معنادار بین میانگین مهارتهای ارتباطی دانشجویان دانشکدههای علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاههای علامه طباطبایی و خوارزمی میباشد. همچنین برای مقایسه میانگین مهارتهای کارآفرینی دانشجویان دانشکدههای علومتربیتی و روانشناسی دانشگاههای علامه طباطبایی و خوارزمی، با توجه به مقدار t و سطح معناداری بهدست آمده، به این علت که سطح معناداری مربوط به متغیر مهارتهای کارآفرینی بیشتر از سطح آلفای 05/0 میباشد، در نتیجه فرض صفر مربوط به این آزمونها رد نمیشود و این امر به معنای عدم وجود تفاوت معنادار بین میانگین مهارتهای کارآفرینی دانشجویان دانشکدههای علومتربیتی و روانشناسی دانشگاههای علامه طباطبایی و خوارزمی میباشد.
همچنین به منظور مقایسه میانگینهای مهارتهای ارتباطی و مهارتهای کارآفرینی دانشجویان دانشکدههای علومتربیتی و روانشناسی دانشگاههای علامه طباطبایی و خوارزمی به تفکیک متغیرهای جنسیت، سن دانشجویان و مقطع تحصیلی آنها، مبنی بر اینکه، بین میانگینهای مهارتهای ارتباطی و مهارتهای کارآفرینی دانشجویان در هر دو دانشگاه، به تفکیک متغیرهای جنسیت، سن و مقطع تحصیلی دانشجویان، تفاوت معنادار وجود دارد، از تحلیل واریانس یکراهه استفاده شده است که نتایج حاصل از آن در جدول 2 ارائه شده است.
جدول 2. نتایج آزمون تحلیل واریانس یکراهه به منظور بررسی میانگین مهارت های ارتباطی و مهارتهای کارآفرینی دانشجویان
|
متغیر |
منابع تغییر |
مجموع مجذورات |
درجات آزادی |
میانگین مجموع مجذورات |
مقدار F |
سطح معنی داری |
وضعیت |
مهارت های ارتباطی |
جنسیت |
بین گروهی |
240.542 |
1 |
240.542 |
3.968 |
043. |
رد فرض صفر |
درون گروهی |
22257.83 |
358 |
62.173 |
|||||
کل |
24498.37 |
359 |
||||||
سن |
بین گروهی |
100.528 |
3 |
33.509 |
53. |
66. |
عدم رد فرض صفر |
|
درون گروهی |
22397.84 |
356 |
62.915 |
|||||
کل |
22498.37 |
359 |
||||||
مقطع تحصیلی |
بین گروهی |
2.712 |
2 |
1.356 |
022. |
979. |
عدم رد فرض صفر |
|
درون گروهی |
22495.663 |
357 |
63.013 |
|||||
کل |
22498.375 |
359 |
||||||
مهارت های کارآفرینی |
جنسیت |
بین گروهی |
269.216 |
1 |
269.216 |
3.384 |
067. |
عدم رد فرض صفر |
درون گروهی |
28477.184 |
358 |
79.545 |
|||||
کل |
28746.40 |
359 |
||||||
سن |
بین گروهی |
250.463 |
3 |
83.48 |
1.043 |
374. |
عدم رد فرض صفر |
|
درون گروهی |
28495.937 |
356 |
80.045 |
|||||
کل |
28746.40 |
359 |
||||||
مقطع تحصیلی |
بین گروهی |
191.408 |
2 |
95.704 |
1.197 |
303. |
عدم رد فرض صفر |
|
درون گروهی |
28554.992 |
357 |
79.986 |
|||||
کل |
28746.40 |
359 |
همانطور که در جدول بالا مشاهده میشود با توجه به میزان F و سطوح معناداری بهدستآمده در متغیر جنسیت مربوط به میانگین مهارتهای ارتباطی دانشجویان دانشکدههای علومتربیتی و روانشناسی دانشگاههای علامه طباطبایی و خوارزمی، به این دلیل که میزان سطوح معناداری مربوط به آزمون متغیر جنسیت، کمتر از سطح آلفای 05/0 میباشد، در نتیجه فرضهای صفر مربوط به این آزمونها رد میشود و این بدین معناست که بین میانگین مهارتهای ارتباطی، به تفکیک جنسیت دانشجویان، تفاوت معنادار وجود دارد. برای آزمون میانگین مهارتهای ارتباطی در متغیرهای سن دانشجویان و مقطع تحصیلی آنها با توجه به میزان F و سطوح معناداری بهدستآمده، به این دلیل که میزان سطوح معناداری مربوط به آزمون متغیرهای مطرح شده، بیشتر از سطح آلفای 05/0 میباشد، در نتیجه فرضهای صفر مربوط به این آزمونها رد نمیشود و این بدین معناست که بین میانگین مهارتهای ارتباطی دانشجویان به تفکیک گروههای مختلف متغیرهای سن دانشجویان و مقطع تحصیلی دانشجویان در دانشکدههای علومتربیتی و روانشناسی دانشگاههای علامه طباطبایی و خوارزمی، تفاوت معنادار وجود ندارد. همچنین به منظور مقایسه میانگین مهارتهای کارآفرینی دانشجویان دانشگاههای علامه طباطبایی و خوارزمی به تفکیک متغیرهای جنسیت، سن دانشجویان و مقطع تحصیلی آنها، مبنی بر اینکه، بین میانگین مهارتهای کارآفرینی دانشجویان به تفکیک متغیرهای مطرح شده، تفاوت معنادار وجود دارد، از آزمون تحلیل واریانس یکراهه استفاده شده است که با توجه به میزان F و سطوح معناداری بهدستآمده، به این دلیل که میزان سطوح معناداری مربوط به آزمون متغیرهای مطرح شده، بیشتر از سطح آلفای 05/0 میباشد، در نتیجه فرضهای صفر مربوط به این آزمونها رد نمیشود و این بدین معناست که بین میانگین مهارتهای کارآفرینی دانشجویان دانشکدههای علومتربیتی و روانشناسی دانشگاههای علامه طباطبایی و خوارزمی به تفکیک گروههای مختلف متغیرهای جنسیت، سن دانشجویان و مقطع تحصیلی آنها، تفاوت معنادار وجود ندارد.
به منظور تجزیه و تحلیل فرضیه اصلی پژوهش، مبنی بر اینکه «بین مهارتهای ارتباطی و مهارتهای کارآفرینی دانشجویان دانشکدههای علومتربیتی و روانشناسی دانشگاههای علامه طباطبایی و خوارزمی رابطه معنی داری وجود دارد»، و همچنین فرضیههای جزئی اول و دوم پژوهش، مبنی بر اینکه «میان مهارتهای ارتباطی و مهارتهای کارآفرینی دانشجویان دانشکده علومتربیتی و روانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی رابطه معناداری وجود دارد» و «میان مهارتهای ارتباطی و مهارتهای کارآفرینی دانشجویان دانشکده علومتربیتی و روانشناسی دانشگاه خوارزمی رابطه معناداری وجود دارد»، و همچنین به منظور تجزیه و تحلیل محورهای پرسشنامه مهارتهای ارتباطی (مهارتهای کلامی، مهارتهای شنود و مهارتهای بازخورد) مبنی بر اینکه «بین این محورها و مهارتهای کارآفرینی دانشجویان دانشکدههای علومتربیتی و روانشناسی دانشگاههای علامه طباطبایی و خوارزمی رابطه معناداری وجود دارد»، از آزمون آماری ضریب همبستگی پیرسون استفاده شده است که نتایج به دست آمده در جدول 3 ارائه شده است.
جدول 3. نتایج آزمون ضریب همبستگی پیرسون به منظور بررسی رابطه میان مهارتهای ارتباطی با مهارتهای کارآفرینی دانشجویان
گروه ها |
متغیر ها |
ضریب همبستگی |
سطح معناداری |
وضعیت |
دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی و خوارزمی |
مهارتهای ارتباطی و مهارتهای کارآفرینی |
341. |
003. |
رد فرض صفر |
مهارتهای بازخورد و مهارتهای کارآفرینی |
267. |
015. |
رد فرض صفر |
|
مهارتهای کلامی و مهارتهای کارآفرینی |
231. |
025. |
رد فرض صفر |
|
مهارتهای شنود و مهارتهای کارآفرینی |
180. |
03. |
رد فرض صفر |
|
دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی |
مهارتهای ارتباطی و مهارتهای کارآفرینی |
363. |
001. |
رد فرض صفر |
دانشجویان دانشگاه خوارزمی |
مهارتهای ارتباطی و مهارتهای کارآفرینی |
323. |
005. |
رد فرض صفر |
بر اساس اطلاعات ارائه شده در جدول فوق، و باتوجه به میزان ضریب همبستگی و سطح معناداری بهدستآمده، چون سطح معناداری کمتر از سطح آلفای 05/0 میباشد، و ضریب همبستگی آن نیز مثبت میباشد، پس در نتیجه فرضصفر مربوط به فرضیۀ اصلی پژوهش رد میشود و چنین نتیجهگیری میشود که بین مهارتهای ارتباطی و مهارتهای کارآفرینی دانشجویان دانشکدههای علومتربیتی و روانشناسی دانشگاههای علامه طباطبایی و خوارزمی، رابطه مثبت و معناداری وجود داشته است. همچنین به منظور آزمون فرضیههای جزئی اول و دوم پژوهش، با توجه به اطلاعات بهدستآمده، چون سطح معناداری کمتر از سطح آلفای 05/0 میباشد، و ضریب همبستگی آنها نیز مثبت میباشد، پس در نتیجه فرضهای صفر مربوط به این آزمونها رد میشود و چنین نتیجهگیری میشود که بین مهارتهای ارتباطی و مهارتهای کارآفرینی دانشجویان دانشکده علومتربیتی و روانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی و دانشجویان دانشکده علومتربیتی و روانشناسی دانشگاه خوارزمی، رابطه مثبت و معناداری وجود داشته است، با این تفاوت که ضریب همبستگی مهارتهای ارتباطی و مهارتهای کارآفرینی دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی بالاتر است. همچنین به منظور تجزیه و تحلیل محورهای پرسشنامه مهارتهای ارتباطی (مهارتهای کلامی، مهارتهای شنود و مهارتهای بازخورد)، مبنی بر اینکه بین این محورها و مهارتهای کارآفرینی دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی و خوارزمی رابطه معناداری وجود دارد، با توجه به اطلاعات بهدستآمده، چون سطح معناداری آنها کمتر از سطح آلفای 05/0 میباشد، و ضریب همبستگی آنها نیز مثبت میباشد، پس در نتیجه فرضهای صفر مربوط به این آزمونها رد میشود، و چنین نتیجهگیری میشود که بین محورهای مهارتهای ارتباطی (مهارتهای کلامی، مهارتهای شنود و مهارتهای بازخورد) و مهارتهای کارآفرینی دانشجویان دانشکدههای علومتربیتی و روانشناسی دانشگاههای علامه طباطبایی و خوارزمی، رابطه مثبت و معناداری وجود داشته است و با توجه به ضریب همبستگی بهدستآمده در جدول شماره 3، چون ضریب همبستگی مهارتهای بازخورد بیشتر از مهارتهای شنود و کلامی میباشد و همچنین چون ضریب همبستگی مهارتهای کلامی بیشتر از مهارتهای شنود میباشد، پس برای بهبود مهارتهای کارآفرینی دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی و خوارزمی بهتر است به مهارتهای بازخورد بیشتر از مهارتهای کلامی و شنود توجه شود و همچنین علاوه بر این، به مهارتهای کلامی نیز بیشتر از مهارتهای شنود، توجه شود.
بحث و نتیجهگیری
مطالعۀ عوامل مؤثر بر پیشرفت و عملکرد تحصیلی در درس ریاضی، طی سه دهۀ اخیر بیشازپیش موردتوجه متخصصان تعلیم و تربیت قرارگرفته است ازآنجاکه اضطراب ریاضی، نگرش ریاضی، انگیزه پیشرفت ازجمله ویژگیهای فردی تأثیرگذار در امر یادگیری میباشد، این امر ایجاب میکند که مؤلفههای فردی مذکور در آموزش و یادگیری ریاضی نیز موردتوجه قرار گیرد. لذا هدف از تحقیق حاضر رابطه بین اضطراب ریاضی، نگرش ریاضی باانگیزه پیشرفت در دانشجویان رشتههای فنی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز در سال تحصیلی 1392 است که طی سه فرضیه انجام شد.
فرضیه اول: بین اضطراب ریاضی دانشجویان رشتههای فنی باانگیزه پیشرفت رابطه معنیدار وجود دارد.
با توجه به جدول2 بین اضطراب ریاضی دانشجویان رشتههای فنی باانگیزه پیشرفت رابطه معنیدار وجود دارد (0001/0>p و 345/0-=R). بهعبارتدیگر کسانی که اضطراب کمتری نسبت به ریاضی دارند از انگیزه پیشرفت بالاتری برخوردارند و درنتیجه عملکرد بهتری در درس ریاضی دارند و برعکس، لذا فرضیه اول تأییدشده است. نتایج حاصل از این فرضیه با یافتههای تحقیقات قبلی؛ اشکرافت و کریک (2001)، اشکرافت و همکاران (2007)، علمالهدایی و فرساد، (2009)، سانتراک (2003)، مصطفی بلاگو (2006)، جان و داوسون (2009)، رودارت – لونا و شری (2008)، علمالهدایی (2009). ما (1999)، جکسون و لفینگ ول، (1999) ، اسلاوین (2006)، آکان زوشو، پنترچ و کورتین (2005)، یوسفی(1387) همخوانی دارد.
در تبیین یافتههای حاصل از بررسی فرضیه حاضر، نتایج پژوهشهای متعدد نشان داده است که اضطراب ریاضی حافظه فعال فرد را به خود مشغول میکند و آن را برای یادگیری ریاضیات با مشکل روبرو میسازد زیرا هیجانات، افکار و عقاید منفی به این سیستم انتقال مییابد و بنابراین فرد نمیتواند آنچه را میداند، به خاطر بیاورد. همچنین پژوهشهای انجامگرفته درباره اضطراب و عملکرد افراد گواه نیرومندی بر این واقعیت است که اضطراب و بهطورکلی فشارهای روانی موجب کاهش رفتار مفید و مؤثر و نیز کاهش انگیزه پیشرفت برای تلاش در اشخاص در مقابله با واقعیتهای گوناگون میشود ،بهویژه هنگامیکه تکالیف خواستهشده دارای گامهای فکری بیشتری باشند. اصولاً" فرد مضطرب، کم انگیزه است و برای انجام تکالیف پیچیدهتر ریاضی که نیازمند گامهای فکری بیشتر میباشد از قابلیتهای کمتری برخوردار است؛ زیرا بر اساس قانون پذیرفتهشده "بهترین میزان انگیزه برای حل یک تکلیف ،حد متوسط پیچیدگی در تکلیف است "یعنی پیچیدگی کم یا پیچیدگی زیاد با میزان انگیزه همبستگی منفی دارند، اما پیچیدگی در حد متوسط با میزان انگیزه همبستگی مثبت نشان میدهد از سوی دیگر افراد با اضطراب پایین دارای سطح بالایی از انگیزش پیشرفت هستند و برای رسیدن به موفقیت در حل مسئله، بسیار کوشا هستند. حتی پسازآن که در انجام حل تمرین و یا کاری شکست خوردند از آن دست نمیکشند و تا رسیدن به موفقیت به کوشش ادامه میدهند. اگرچه بین تحقیقات یادشده درباره اضطراب ریاضی تعریفها و نظرات مختلفی وجود دارد اما همگی بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم بر این موضوع تأکیددارند که اضطراب ریاضی بهعنوان عاملی که بر انگیزه پیشرفت و رفتار ریاضی فراگیران تأثیرگذار است، امری مهم در آموزش ریاضی میباشد.
فرضیه دوم: بین نگرش ریاضی دانشجویان رشتههای فنی باانگیزه پیشرفت رابطه معنیدار وجود دارد.
با توجه به جدول2بین نگرش ریاضی دانشجویان رشتههای فنی باانگیزه پیشرفت رابطه معنیدار وجود دارد (0001/0>p و 293/0=R). بنابراین فرضیه دوم تائید میگردد.نتایج حاصل از این فرضیه با یافتههای تحقیقات قبلی؛ ساها (2007)، توماس (2006)، کیامنش و کبیری (2004)، یونس (2009)، کیامنش (2003)، برخورداری، جلال منش و محمودی(1388)، فلستکو و مک لگورر (2005)، کلانتری (1385) همخوانی دارد.
در تبیین یافتههای حاصل از بررسی فرضیه حاضر، کسانی که نگرش مثبتتری نسبت به ریاضی دارند از انگیزه پیشرفت بالاتری برای حل مسائل ریاضی برخوردارند و درنتیجه عملکرد بهتری در درس ریاضی دارند، بنابراین اگر فراگیر خود را در درس ریاضی قوی و مثبت ارزیابی نماید و دیدگاه مثبتی نسبت به این درس داشته باشد، پایداری و استقامت وی در برابر حل مسائل و کسب موفقیت بیشتر خواهد شد، از سوی دیگر انگیزش تحصیلی باهدفهای ویژه، نگرشها و باورهای خاص، روشهای نائل شدن به آنها و تلاش و کوشش فرد در ارتباط است. بهطورکلی، این نیرویی درونی سبب میشود که یادگیرنده به ارزیابی همهجانبه عملکرد خود با توجه به عالیترین معیارها، تلاش برای موفقیت در عملکرد و برخورداری از لذتی که با موفقیت در عملکرد همراه است سوق داده شود با این انگیزه افراد، تحرک لازم را برای به پایان رساندن موفقیتآمیز یک تکلیف، رسیدن به هدف، یا دستیابی به درجه معینی از شایستگی در کار خود دنبال میکنند تا بالاخره بتوانند موفقیت لازم را در امر یادگیری و پیشرفتتحصیلی کسب کنند بنابراین انگیزش، که مهمترین شرط یادگیری است باعث بالا بردن استقامت و سختکوشی فراگیر در حل مسائل شده و درنتیجه فراگیر از عملکرد بهتری در درس ریاضی برخوردار خواهد شد.
فرضیه سوم:بین اضطراب ریاضی، نگرش ریاضی باانگیزه پیشرفت دانشجویان دختر و پسر رشتههای فنی رابطه چندگانه وجود دارد.
با توجه به جدول4 و5 بینبین اضطراب ریاضی، نگرش ریاضی باانگیزه پیشرفت دانشجویان دختر و پسر رشتههای فنی رابطه چندگانه وجود دارد.نتایج حاصل از این فرضیه با یافتههای تحقیقات قبلی؛ ساها (2007)، توماس (2006)، کیامنش و کبیری (2004)، یونس (2009)، (2003)، برخورداری، جلال منش و محمودی(1388)، فلستکو و مک لگورر (2005)، کلانتری(1385)، اشکرافت و همکاران (2007)، علمالهدایی و فرساد، (2009)، سانتراک (2003)، مصطفی بلاگو (2006)، جان و داوسون (2009)، رودارت – لونا و شری (2008)، علمالهدایی (2009). ما (1999)، جکسون و لفینگ ول، (1999)، اسلاوین (2006)، آکان زوشو، پنترچ و کورتین (2005)، یوسفی(1387)، آنجلیکا (2002)، نعیمی(1383)، طالب پور،نوری و مولوی(1381)، همخوانی دارد.
در تبیین یافتههای حاصل از بررسی فرضیه حاضر، میتوان گفت، کسانی که اضطراب کمتری در درس ریاضی دارند، نگرش مثبتتر و انگیزه پیشرفت بالاتری نسبت به درس ریاضی دارند و برعکس. همچنین نتایج پژوهشهای متعدد نشان داده است که با افزایش نگرش به درس ریاضی از میزان اضطراب امتحان درس ریاضی کاسته میشود.بنابراین با افزایش احساس لذتمندی به درس، انگیزش به یادگیری درس و همچنین با کاهش احساس ترس و نگرانی از درس ریاضی، میتوان شاهد عملکرد بهتری از فراگیران در درس ریاضی بود. احساس منفی به ریاضی و اضطراب از درس ریاضی در پیشبینی پیشرفت ریاضی نقش مهمی دارند.هرچه انگیزه فرد برای دانستن، آموختن و تحصیل بیشتر باشد، فعالیت و رنج و زحمت بیشتری برای رسیدن به هدف نهایی متحمل خواهد شد. وقتی فرد از انگیزه پیشرفت بالایی برخوردار باشد، به تکالیف درسی بهخوبی توجه میکند، تکالیف درسی را جدی میگیرد و علاوه بر آن سعی میکند اطلاعاتی بیش ازآنچه در کلاس درس به او میآموزند، یاد بگیرد. همچنین برای یادگیری، مهارتهای لازم و راهکارهای مناسب را مییابد. بدیهی است که موفقیت در یادگیری نیز، سبب احساس توانمندی بیشتر و افزایش علاقه به موضوع یادگیری میشود از سوی دیگر طبیعت دانش ریاضی و امکان تحقق یادگیری غیر معنادار برای فراگیران ،نگرشهای غیرعلمی و تعلیم و تربیت در ریاضیات و اعمال فشارهای ناسازگار با ظرفیتهای عقلانی فراگیران ،عدم توجه به تفاوتهای فردی و سبکهای یادگیری آنها و مشارکتهای مؤثر در کار ،چگونگی و نوع اقتدار علمی و اخلاقی و شخصیتی معلمان در ایجاد روابط متعادل و عدم اعتماد متقابل در کلاس درس ریاضی ،هراسهای ناشی از عدم توفیق در امتحان و انتظارهای نا بهجای والدین از فرزندان ،در شمار عواملی هستند که میتوانند موجبات بروز پدیده اضطراب ریاضی، نگرش پایین و درنتیجه انگیزه پیشرفت کم را در افراد فراهم آورند و احساس رضایت از فعالیتهای ریاضی را به ناخرسندی و نفرت مبدل کنند.