معین صوراسرافیل؛ سید محمدمهدی احمدی؛ احمد مرادخانی
دوره 16، شماره 57 ، تیر 1401، ، صفحه 74-90
چکیده
در آموزههای دینی اسلام، تشویق، بهعنوان روش تربیتی مورد تأکید قرار گرفته است. آموزههای دینی، در جهت تربیت و هدایت انسانها، از روش تشویق استفاده کرده است. هدف پژوهش حاضر، ارائه الگویی برای نظام تربیت کارگزاران در جامعه اسلامی مبتنیبر روش تشویق مورد نظر آموزههای دینی بود. این پژوهش، از نظر هدف، کاربردی؛ از نظر روش گردآوری ...
بیشتر
در آموزههای دینی اسلام، تشویق، بهعنوان روش تربیتی مورد تأکید قرار گرفته است. آموزههای دینی، در جهت تربیت و هدایت انسانها، از روش تشویق استفاده کرده است. هدف پژوهش حاضر، ارائه الگویی برای نظام تربیت کارگزاران در جامعه اسلامی مبتنیبر روش تشویق مورد نظر آموزههای دینی بود. این پژوهش، از نظر هدف، کاربردی؛ از نظر روش گردآوری دادهها، توصیفی؛ و از نظر ماهیت دادهها، کیفی بود. بر این اساس، ابتدا، از طریق روش تحلیل محتوای کیفی، آموزههای دینی مرتبط با روش تشویق استخراج شد. سپس، از طریق نظریه زمینهای، طی سه فرایند کدگذاری باز، محوری و گزینشی به تحلیل اطلاعات اقدام شد. نتایج نشان داد، رهبری تحولگرا، رهبری هدفگذار، رهبری بصیرتافزا، رهبری مبتنیبر مصلحت اجتماعی، رهبری انگیزهبخش و رهبری دوراندیش، عوامل نظام تربیت کارگزاران در جامعه اسلامی هستند. بر این اساس، در یک چشمانداز کلی، پدیده تربیت تحولآفرین در نظام تربیت کارگزاران جامعه اسلامی شناسایی شد.
محمد حجتی؛ حسن صائمی؛ کاظم شریعت نیا؛ علی اصغر بیانی
دوره 15، شماره 53 ، تیر 1400، ، صفحه 58-71
چکیده
پژوهش حاضر با هدف استخراج مبانی و اهداف برنامه درسی آموزش مهارتهای تفکر خلاق و انتقادی در دوره ابتدایی نظام آموزشی ایران انجام شد. بهمنظور انجام این پژوهش از رویکرد کیفی و روش تحلیل محتوای قراردادی بهره گرفته شد. مشارکتکنندگان پژوهش شامل 12 نفر از صاحبنظران رشتههای برنامهریزی درسی، فلسفه تعلیم و تربیت و روانشناسی بودند ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف استخراج مبانی و اهداف برنامه درسی آموزش مهارتهای تفکر خلاق و انتقادی در دوره ابتدایی نظام آموزشی ایران انجام شد. بهمنظور انجام این پژوهش از رویکرد کیفی و روش تحلیل محتوای قراردادی بهره گرفته شد. مشارکتکنندگان پژوهش شامل 12 نفر از صاحبنظران رشتههای برنامهریزی درسی، فلسفه تعلیم و تربیت و روانشناسی بودند که با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار مورداستفاده، مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. طبق یافتههای پژوهش ابتدا مبانی برنامه درسی آموزش مهارتهای تفکر (خلاق و انتقادی) موردبررسی قرار گرفت که به سه بخش مبانی فلسفی و ارزشی، مبانی روانشناختی و مبانی جامعهشناختی تقسیم گردید. در بخش مبانی فلسفی و ارزشی، مقولههای اصلی تأکید بر تربیت رسمی و عمومی، تأکید بر ارزشهای تفکر و تأکید بر شایستگیهای تفکر بودند. مقولههای اصلی استخراجشده برای مبانی روانشناختی، تأکید بر بعد خردورزی، کاربست بعد عاطفی، اجتماعی و توجه به مشارکت و همکاری بودند. درنهایت مقولههای اصلی انتخابشده برای مبانی جامعهشناختی عبارت بود از کلنگری، نقد اجتماعی و خودانتقادی. برای اهداف مناسب آموزش تفکر خلاق و انتقادی بر اساس نظر صاحبنظران دو مقوله اصلی مهارتهای درون فردی و مهارتهای برون فردی انتخاب شد. در مقوله مهارتهای درون فردی اصولی مانند مهارتهای تکنیکی، مهارتهای حل مسئله و مهارتهای اخلاقی و در مقوله مهارتهای برون فردی اصول کفایتهای هیجانی، کفایتهای شناختی و کفایتهای اجتماعی استخراج گردید.
فریده محسنی هنجنی؛ احمد خاتمی
دوره 10، شماره 35 ، بهمن 1395، ، صفحه 118-149
چکیده
مولوی یکی از شخصیتهای برجسته تاریخ و تمدن ایران اسلامی است که به لحاظ جامعیت فکر و آرا و اندیشههای بدیعش همواره مورد توجه پژوهشگران بوده است. مولانا علاوه بر آن که شاعری چیرهدست و تواناست دیدگاههای ارزشمندی در زمینه عرفان، اخلاق و کلام و غیره نیز دارد. بنابراین هدف پژوهش حاضر نیز بررسی داستانهای مثنوی مولوی بر اساس شاخص های ...
بیشتر
مولوی یکی از شخصیتهای برجسته تاریخ و تمدن ایران اسلامی است که به لحاظ جامعیت فکر و آرا و اندیشههای بدیعش همواره مورد توجه پژوهشگران بوده است. مولانا علاوه بر آن که شاعری چیرهدست و تواناست دیدگاههای ارزشمندی در زمینه عرفان، اخلاق و کلام و غیره نیز دارد. بنابراین هدف پژوهش حاضر نیز بررسی داستانهای مثنوی مولوی بر اساس شاخص های جبر و اختیار در دیدگاه تربیتی، کلامی و عرفانی مولاناست. روش پژوهش حاضر تحلیل محتوای کیفی با رویکرد توصیفی تفسیری میباشد. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه حکایات، اشارات و تمثیلات دفاتر ششگانه مثنوی مولوی تشکیل میداد که با توجه به امکان بررسی کلیه حکایات، اشارات و تمثیلات، بجای نمونهگیری، بررسی به صورت سرشماری انجام شد. در نهایت تعداد 66 درونمایه و مضمون مرتبط با مسئله جبر و اختیار از موارد مورد بررسی استخراج شد. نتایج حاصل از این پژوهش حاکی از آن است که ذوق و اندیشه عرفانی مولوی از یک سو و نگرش او به مسئله تربیتپذیری انسان از سوی دیگر موجب شده است که مولوی در مثنوی خود نسبت به جبر و اختیار نظری متفاوت داشته باشد. از دیدگاه تربیتی و اخلاقی مولوی، با توجه به دو سوی حیوانی و فرشتگی انسان و انتخاب گریزناپذیر ذاتی و دائمی که هویت اخلاقی انسان را میسازد، با جبرگرایی به شدت مخالفت میکند و جبریان را فریبکار مینامند. از دیدگاه کلامی نیز جبر متکلمان را جبر عامه نامیده، معتقدان به آن را بیاعتبار میداند. دیدگاه عرفانی مولوی نیز درباره جبر و اختیار بیانکننده آن است که وجود مطلق فقط از آن خداوند است و هر خیر و شری از جانب اوست و این جبر عامه نیست بلکه اثر معیت با حق و حاصل فنا در ذات خداوندی است.