گلپر مهرابی؛ عباس عباس پور؛ علی دلاور؛ علی خورسندی طاسکوه
دوره 16، شماره 56 ، فروردین 1401، ، صفحه 5-21
چکیده
بررسی عوامل مؤثر بر ارتقای کیفیت پژوهشها موضوعی نیازمند توجه به ویژه در حوزه علوم انسانی و اجتماعی است. با توجه به متفاوت بودن معیارهای کیفیت پژوهش در حوزههای مختلف علمی، هدف پژوهش حاضر شناسایی ارزشهای غالب و مضامین مرتبط با کیفیت پژوهش در حوزه علومانسانی و اجتماعی است. از این رو، پژوهش حاضر با استفاده از دو روش مرور نظاممند ...
بیشتر
بررسی عوامل مؤثر بر ارتقای کیفیت پژوهشها موضوعی نیازمند توجه به ویژه در حوزه علوم انسانی و اجتماعی است. با توجه به متفاوت بودن معیارهای کیفیت پژوهش در حوزههای مختلف علمی، هدف پژوهش حاضر شناسایی ارزشهای غالب و مضامین مرتبط با کیفیت پژوهش در حوزه علومانسانی و اجتماعی است. از این رو، پژوهش حاضر با استفاده از دو روش مرور نظاممند ادبیات و تحلیل مضمون انجام شده است. با استفاده از روش مرور نظاممند ادبیات، تمامی پژوهشهای مرتبط در پایگاههای اطلاعاتی معتبر بینالمللی و داخلی بازیابی شده و مورد غربالگری قرار گرفتند؛ سپس، بر اساس منابعِ مرتبطِ گزینش شده، همه معیارها و مضامین اثرگذار بر کیفیت پژوهش شناسایی و استخراج شدند. معیارهای استخراج شده به عنوان کد یا مضمون در سه مرحله کدگذاری شدند. در نتیجه، سه دسته کد شامل مضامین فراگیر، مضامین سازماندهنده و مضامین پایه شکل گرفتند. اعتبارسنجی مضامین نیز از طریق مشارکت و همفکری با متخصصان علوم انسانی واجتماعی محقق گردید. یافتههای این پژوهش نشان داد که، مضامین فراگیر عبارتند از: زیرساخت پژوهش، جو سازمانی، طرح علمی دقیق، مطلوبیت علمی و مولد بودن پژوهش، نفوذ و اقتدار علمی و تصویرسازی خلاقانه. انتظار میرود یافتههای این پژوهش یاریگر پژوهشگرانی باشد که درصدد انجام پژوهش باکیفیت هستند و از سوی دیگر این یافتهها، تسهیلگر ارتقا نظام مدیریت پژوهش دانشگاهی به هنگام ارزیابی دقیق پژوهشها به ویژه در حوزه علوم انسانی و اجتماعی باشد. کلیدواژهها: کیفیت پژوهش دانشگاهی، علوم انسانی و اجتماعی، مرور نظاممند ادبیات، تحلیل مضمون
دانیال داوودی راد؛ عباس عباس پور؛ محمدرضا میگونپوری
دوره 15، شماره 54 ، مهر 1400، ، صفحه 33-50
چکیده
کارآفرینی اجتماعی، راهبردی اساسی برای توسعه پایدار است؛ آموزش عالی نیز، آبشخور تحولات بنیادین در نهادینهسازی کارآفرینی اجتماعی است. هدف پژوهش حاضر، طراحی و اعتباریابی الگوی کارآفرینی اجتماعی برای نظام آموزش عالی ایران بود. پژوهش حاضر از طریق روش تحقیق ترکیبی انجام شد. در بخش کیفی پژوهش، از طریق نمونهگیری هدفمند، با 15 نفر از صاحبنظران ...
بیشتر
کارآفرینی اجتماعی، راهبردی اساسی برای توسعه پایدار است؛ آموزش عالی نیز، آبشخور تحولات بنیادین در نهادینهسازی کارآفرینی اجتماعی است. هدف پژوهش حاضر، طراحی و اعتباریابی الگوی کارآفرینی اجتماعی برای نظام آموزش عالی ایران بود. پژوهش حاضر از طریق روش تحقیق ترکیبی انجام شد. در بخش کیفی پژوهش، از طریق نمونهگیری هدفمند، با 15 نفر از صاحبنظران آموزش عالی مصاحبه به عمل آمد. بر این اساس، پرسشنامهای ساخته شد. در بخش کمی پژوهش نیز، از طریق نمونهگیری تصادفی، 384 نفر از دانشجویان دانشگاههای شهر تهران انتخاب و پرسشنامه روی آنها اجرا شد. دادههای پژوهش، در بخش کیفی، با روش نظریه زمینهای؛ و در بخش کمی، از طریق مدلیابی معادلات ساختاری تحلیل شد. نتایج نشان داد، عوامل زیرساختی، طراحان و متخصصان برنامهریزی درسی، دانشجو، استاد، عدم آیندهپژوهی کارآفرینی، اقتصادی، سیاستهای آموزش عالی، پیامدهای اقتصادی و اجتماعی، مدیریت آموزش عالی، عوامل فرهنگی، اجتماعی و برنامههای درسی و کیفیت ناکارآمد، عوامل کارآفرینی اجتماعی نظام آموزش عالی ایران هستند. بر این اساس، در یک چشمانداز کلی، پدیده کارآفرینی اجتماعی در آموزش عالی، به نام عاملیت وجودی شناسایی شد.
حسن فاضلی؛ عباس عباس پور؛ حمید رحیمیان؛ علی دلاور
دوره 15، شماره 53 ، تیر 1400، ، صفحه 23-41
چکیده
هدف پژوهش حاضر شناسایی مؤلفههای تصمیمگیری مدیران آموزشی مدارس متوسطه شهر تهران بود. روش پژوهش آمیخته از نوع اکتشافی بود. جامعه آماری در بخش کیفی، مدیران مدارس شهر تهران و مدیران خبره ستاد آموزشوپرورش بودند که 12 نفر از آنها با روش نمونهگیری هدفمند به شیوه نظری انتخاب و جامعه آماری در بخش کمی، مدیران مدارس متوسطه اول و دوم ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر شناسایی مؤلفههای تصمیمگیری مدیران آموزشی مدارس متوسطه شهر تهران بود. روش پژوهش آمیخته از نوع اکتشافی بود. جامعه آماری در بخش کیفی، مدیران مدارس شهر تهران و مدیران خبره ستاد آموزشوپرورش بودند که 12 نفر از آنها با روش نمونهگیری هدفمند به شیوه نظری انتخاب و جامعه آماری در بخش کمی، مدیران مدارس متوسطه اول و دوم شهر تهران بودند که 249 نفر از آنها با روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. روایی و پایایی مصاحبه با استفاده از فرایند پایایی باز آزمون 78/0 و پایایی بین دو کدگذار 80/0 تأیید شد. در بخش کمی بهمنظور آزمودن الگوی مفهومی طراحیشده در مرحله کیفی، از پرسشنامه محقق ساخته استفاده گردید. پایایی ابزار با استفاده از روش آلفای کرونباخ بررسی و تأیید شد. برای تجزیهوتحلیل دادههای بخش کیفی از رویکرد داده بنیاد و کدگذاری باز، محوری و انتخابی استفاده شد و برای تحلیل دادههای کمی از تحلیل عاملی تأییدی استفاده شد. در بخش کیفی هشت مؤلفه (دانش، تجربه و تخصص، اخلاقی، روانشناختی، اجتماعی، انسانی، فنی و اقتصادی) در تصمیمگیری مدیران شناسایی شدند. همبستگی معناداری بین مؤلفههای تصمیمگیری مدیران آموزشی وجود داشت. بررسی برازش الگوی مؤلفههای تصمیمگیری مدیران نشان داد که تمامی گویهها دارای بار عاملی مناسبی بر متغیر مکنون مربوط به خود بودند و این بارهای عاملی با توجه نمره تی در سطح 01/0 معنیدار بودند.
اکرم درتاج؛ عباس عباس پور؛ علی دلاور؛ حسین عبدالهی
چکیده
هدف پژوهش حاضر، شناسایی و اولویتبندی عوامل مؤثر بر توانمندسازی مدیران هنرستانهای فنی و حرفهای استان کرمان در سال 96-1395 میباشد. این پژوهش به روش آمیخته (اکتشافی) انجام شد. جامعة آماری در بخش کیفی افراد مطلع در حوزة توانمندسازی مدیران هنرستانهای فنی و حرفهای بودند که با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند و به صورتِ زنجیرهای ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر، شناسایی و اولویتبندی عوامل مؤثر بر توانمندسازی مدیران هنرستانهای فنی و حرفهای استان کرمان در سال 96-1395 میباشد. این پژوهش به روش آمیخته (اکتشافی) انجام شد. جامعة آماری در بخش کیفی افراد مطلع در حوزة توانمندسازی مدیران هنرستانهای فنی و حرفهای بودند که با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند و به صورتِ زنجیرهای تعداد 20 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. در بخش کمی، جامعة آماری شامل کلیة مدیران هنرستانهای فنی و حرفهای استان کرمان بودند، که با استفاده فرمول تعیین حجم نمونة (سرایی، 1393)، تعداد 175 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار جمعآوری دادهها در قسمت کیفی، مصاحبههای نیمه ساختاریافته و بحث گروه کانونی و در بخش کمی، پرسشنامة محققساخته بود، که روایی این پرسشنامه با استفاده از نظر خبرگان مورد تأیید و پایایی آن نیز با استفاده از محاسبة ضریب آلفای کرونباخ برای 5 مؤلفه 83/0 تا 91/0 به دست آمد. در قسمت کیفی، با استفاده از کدگذاری باز و محوری، 5 مؤلفة اصلی و 17 مؤلفة فرعی در توانمندسازیِ مدیران شناسایی شد و در بخش کمی پژوهش، آزمون رتبهای فریدمن به منظور اولویتبندی مؤلفههای توانمندسازی مدیران انجام شد و به ترتیب مهارتهایِ اجرایی، سازمانی، تخصصی، ارتباطی و فردی در رتبههای اول تا پنجم قرار گرفتند. با توجه به مهارتهایِ شناسایی شده و ترتیب اهمیت آنها، پیشنهاد میشود این مهارتها یه ترتیب اولویت و اهمیت در طرحهای اجرایی و آموزشی جهت توانمندسازی مدیران در سطوح مختلف مورد توجه قرار گیرد.
عباس عباس پور؛ محسن شاکری حسین آباد؛ حمید رحیمیان؛ مقصود فراستخواه
چکیده
هدف پژوهش حاضر، بررسی ادراک و نگرش اساتید و صاحبنظران نسبت به ابعاد پاسخگویی دانشگاههای دولتی شهر تهران بود. این پژوهش بر مبنای رویکرد آمیخته اکتشافی با مشارکت 309 نفر از اساتید، صاحبنظران، مسئولین آموزش عالی و دانشجویان دکتری در سال 1394 انجام شد. هدف مرحله کیفی کاوش مقولههای مرتبط با پاسخگویی و فراهم نمودن مبنایی برای طراحی ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر، بررسی ادراک و نگرش اساتید و صاحبنظران نسبت به ابعاد پاسخگویی دانشگاههای دولتی شهر تهران بود. این پژوهش بر مبنای رویکرد آمیخته اکتشافی با مشارکت 309 نفر از اساتید، صاحبنظران، مسئولین آموزش عالی و دانشجویان دکتری در سال 1394 انجام شد. هدف مرحله کیفی کاوش مقولههای مرتبط با پاسخگویی و فراهم نمودن مبنایی برای طراحی پرسشنامه و مدل مفهومی برای استفاده در مرحله کمی بود. تحلیل عاملی مرتبه اول و مرتبه دوم و تجزیهوتحلیل مدل معادلات ساختاری در مرحله کمی مدلی را فراهم نمود که روابط بین عوامل متمایز پاسخگویی اثربخش در دانشگاههای دولتی را نشان میدهد. یافتههای پژوهش، مدلی اکتشافی برای توصیف روابط میان شرایط علی پاسخگویی متوازن به نیازهای ذینفعان، راهبردهای پاسخگویی، ابعاد زمینهای و ویژگیهای محیطی دانشگاههای دولتی و پیامدهای حاصل از آن را ارائه میدهد.
عباس عباس پور؛ حمید رحیمیان؛ سعید غیاثی ندوشن؛ احسان اکرادی
چکیده
هدف پژوهش حاضر، طراحی الگوی یکپارچهسازی برنامهریزی جانشینپروری و مسیر پیشرفت شغلی مدیران دانشگاههای دولتی از منظر مدیران و خبرگان آموزش عالی بوده که از طرح نظاممندِ نظریۀ داده بنیاد اشتراوس و کوربین استفاده شده است. بدین منظور، با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند، با 15 نفر از مدیران میانی و اجرایی دانشگاهها، صاحبان اثر ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر، طراحی الگوی یکپارچهسازی برنامهریزی جانشینپروری و مسیر پیشرفت شغلی مدیران دانشگاههای دولتی از منظر مدیران و خبرگان آموزش عالی بوده که از طرح نظاممندِ نظریۀ داده بنیاد اشتراوس و کوربین استفاده شده است. بدین منظور، با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند، با 15 نفر از مدیران میانی و اجرایی دانشگاهها، صاحبان اثر در حوزه مذکور، مطلعین کلیدی در حوزۀ مدیریت منابع انسانی و آموزش عالی مصاحبههای نیمه ساختاریافته به عمل آمد و دادهها از مصاحبهها استخراج گردید. دادهها در طی سه مرحله کدگذاری (باز، محوری و گزینشی) مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت که نتیجه حاصل 25 مقولۀ کلی بود که در قالب مدل پارادایمی شاملِ راهبردهای استقرار الگوی یکپارچهسازی (آشناسازی، مشارکت، یادگیری سازمانی، اعتمادسازی، آیندهنگری، استقلال دانشگاهی و بینش سیستمی)، شرایط محیطی مداخلهگر (محیط سیاسی، محیط پیرامونی، محیط اجتماعی-فرهنگی، محیط بینالمللی، محیط سیاستگذاری و قانونی)، ویژگیهای زمینهای (ساختار سازمانی، فرهنگ و جوسازمانی، ثبات مدیریت، مقاومت در برابر تغییر)، شرایط علی (خزانۀ استعداد، نظام ارتقا کارآمد، مدیریت منابع انسانی، یکپارچهسازی برنامهریزی جانشینپروری و مسیر پیشرفت شغلی، حمایتگری سازمانی از تلاش فردی، حرفهمندی)، پدیدۀ اصلی (شایستهپروری) و پیامدها (پیامدهای فردی، پیامدهای سازمانی) جای گرفتند. این مدل فرایند عملیاتیسازی الگوی یکپارچهسازی برنامهریزی جانشینپروری و مسیر پیشرفت شغلی مدیران دانشگاههای دولتی و روابط بین مقولهها و ابعاد آنها را به تصویر میکشد.