سارا عقیلی؛ ندا نفری؛ عباسعلی قیومی؛ رحیم قربانی قلجلو
دوره 14، ویژه نامه ، تیر 1399، ، صفحه 53-68
چکیده
پژوهش حاضر با هدف طراحی الگوی توسعه فردی به عنوان رویکردی استراتژیک در توسعه منابع انسانی سازمانهای دانشبنیان و در شرکت های دانش بنیان منتخب پارک فناوری پردیس و معاونت شبکه شرکت مخابرات تهران انجام شدهاست. روش پژوهش آمیخته اکتشافی بوده است. جامعه پژوهش شامل مدیران و کارکنان شرکتهای دانش بنیان منتخب پارک فناوری پردیس و معاونت ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف طراحی الگوی توسعه فردی به عنوان رویکردی استراتژیک در توسعه منابع انسانی سازمانهای دانشبنیان و در شرکت های دانش بنیان منتخب پارک فناوری پردیس و معاونت شبکه شرکت مخابرات تهران انجام شدهاست. روش پژوهش آمیخته اکتشافی بوده است. جامعه پژوهش شامل مدیران و کارکنان شرکتهای دانش بنیان منتخب پارک فناوری پردیس و معاونت شبکه شرکت مخابرات به تعداد 980 بوده که با استفاده از فرمول کوکران، نمونه 276 نفری انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه محقق ساخته توسعه فردی با پایایی(90/0=α) استفاده شد که روایی محتوای آن ها نیز بررسی و تأیید گردید. نتایج بخش کیفی نشان داد، توسعه فردی شامل هفت بعد عوامل فردی، عوامل سازمانی، عوامل مدیریتی، فرایند توسعه و راهبردهای توسعه فردی و نهایتا نتایج توسعه فردی بوده است. یافتههای بخش کمی نیز نشان داد مدل از برازش خوبی با دادهها برخوردار بوده است و تمامی ابعاد برنامه توسعه فردی، در مدل نهایی باقی مانده است؛ فقط تعدادی از زیرمؤلفهها از مدل حذف شد.
عباس صدری
چکیده
این پژوهش با دو هدف اصلی شامل اقدامات صورت گرفته توسط دانشگاهها در جهت استقرار مدیریت دانش و شناسایی مؤلفههایی برای استقرار مدیریت دانش از طریق ارائه یک مدل است. تحقیق پیشرو از نوع کیفی و نظریه دادهبنیاد است. برای گردآوری دادهها سه روش مورداستفاده قرار گرفته است: پژوهش اسنادی، گروههای کانونی و مصاحبه عمیق. جامعه آماری این ...
بیشتر
این پژوهش با دو هدف اصلی شامل اقدامات صورت گرفته توسط دانشگاهها در جهت استقرار مدیریت دانش و شناسایی مؤلفههایی برای استقرار مدیریت دانش از طریق ارائه یک مدل است. تحقیق پیشرو از نوع کیفی و نظریه دادهبنیاد است. برای گردآوری دادهها سه روش مورداستفاده قرار گرفته است: پژوهش اسنادی، گروههای کانونی و مصاحبه عمیق. جامعه آماری این پژوهش شامل اساتید و متخصصان مدیریت دانش بود که بهصورت هدفمند و به شیوه موارد خاص یا یگانه، یک گروه کانونی متشکل از 6 نفر از اساتید دانشگاه انتخاب گردید. همچنین برای انجام مصاحبه عمیق، 4 نفر از اعضاء هیئتعلمی و دو نفر از متخصصان حوزه مدیریت دانش بهصورت هدفمند (موارد خاص و یگانه) انتخاب شدند. برای تحلیل دادههای پژوهش از روش کوربین و اشتراوس برای کدگذاری استفاده شد که شامل کدگذاری باز، محوری و انتخابی است. یافتههای پژوهش نشان میدهند که چالشهای متعددی برای استقرار مدیریت دانش در دانشگاههای ایران وجود دارد که در این پژوهش به 10 مورد اشاره شده است. بیشتر چالشها را میتوان به عدم وجود فرهنگسازمانی مناسب، عدم وجود نیروی انسانی آموزشدیده، ضعفهای مدیریتی و عدم وجود زیرساختهای مناسب مربوط دانست. همچنین سه مؤلفه اصلی در استقرار مدیریت دانش شناسایی شد: مدیریت، فرهنگسازمانی و زیرساخت (منابع انسانی و تجهیزاتی) که زیر مؤلفههای گوناگونی برای هر یک تدوین شد. برآیند گروه کانونی در پژوهش، تدوین مدلی است که میتواند در استقرار مدیریت دانش در دانشگاهها راهگشا باشد. همچنین برنامههایی پیشنهادی عنوان شدهاند که دانشگاهها بنا به مأموریت خود میتوانند از این برنامهها استفاده کنند.